من به چشمهای بی قرار تو قول می دهم
ریشه های ما به آب
شاخه های ما به آفتاب می رسد
ما دوباره سبز می شویم
#قیصر_امین_پور
من به چشمهای بی قرار تو قول می دهم
ریشه های ما به آب
شاخه های ما به آفتاب می رسد
ما دوباره سبز می شویم
#قیصر_امین_پور
من به چشمهای بی قرار تو قول می دهم
ریشه های ما به آب
شاخه های ما به آفتاب می رسد
ما دوباره سبز می شویم
#قیصر_امین_پور
@shangoolaaa 🍁🌿
سلام
حالم خوبه. احساس خوبی دارم. فکر می کنم بالاخره همه چی درست میشه. فکر می کنم همه مشکلات حل میشه. فکر می کنم همه چی اکی میشه. تصمیم گرفتم توی بهمن با سمیرا برم کیش. خیلی هوس یه مسافرت خوب کردم با یه دوست خوب.
خدایا...
دریافته ام کسی که میگوید "برایم دعا کن" از روی عادت نمیگوید..!
کم آورده است...
دخل و خرجش دیگر باهم نمیخواند...
صبرش تمام شده است...
ولی دردهایش هنوز باقی مانده است...
مهربانم...!
کاش میدانستی چقدر دردناک است شنیدن جمله "برایم دعا کن"
خدایا کمکش کن...
هنوز هم به معجزه کرامتت
ایمان دارد....
@morphin
آدم ها اصلا عجیب غریب نیستند..
فقط گاهی عشقشان تمام می شود..
مثلِ سویِ چشم هایشان، مثلِ شنواییشان، مثلِ اشتهایشان، مثلِ اعصاب و حوصله شان...
گاهی عشقشان تمام میشود..
آدم وقتی عشقش ته میکشد کمتر عصبانی میشود، کمتر غصه می خورد، کمتر شب ها بی خواب می شود، کمتر راهِ گلویش بسته میشود، کمتر زیرِ چشم هایش گود می افتد، کمتر پیش می آید دلش برای کسی برای صدایی برای حرکتی ضعف برود...
آدم بعد از رفتنِ بعضی ها تمام می شود...
@morphin
باور کن همه جا شده با تو بهشت یه چیزا رو نمیشه نوشت
تو یه روزی برسی بهش یه چیزایی مثل همین عشق
این روزا همه هوش و حواس منی تو که میدونی واسه منی
تویی تو همه خاطره هام تو رو دیگه نمیشه نخوام
تو یه جور دیگه ای برام
کاشکی برگرده اونی که عاشقم کرده
اونی که این دلو میبره حتی با یه کلمه
جای تو اینجاست توی یه گوشه از قلبم
من و تو عاشقیم چرا نگم اینو جلو همه
کاشکی برگرده اونی که عاشقم کرده
اونی که این دلو میبره حتی با یه کلمه
جای تو اینجاست توی یه گوشه از قلبم
من و تو عاشقیم چرا نگم اینو جلو همه
♫♫♫
این حسو به تو داره فقط دل من پیش تو بی ارادس
گم کردم خودمو تو چشات آخه من عاشقتم خیلی سادس
میمیرم همه جوره برات تو رو من نمیدم ساده از دست
می خوامت هیجان دلم واسه دوست داشتنت فوق العادس
کاشکی برگرده اونی که عاشقم کرده
اونی که این دلو میبره حتی با یه کلمه
جای تو اینجاست توی یه گوشه از قلبم
من و تو عاشقیم چرا نگم اینو جلو همه
کاشکی برگرده اونی که عاشقم کرده
اونی که این دلو میبره حتی با یه کلمه
جای تو اینجاست توی یه گوشه از قلبم
من و تو عاشقیم چرا نگم اینو جلو همه
چقدر این اهنگ زیباست. این اهنگ را گوش میدم و به خودم میگم ممکنه یه روز دیگه من دوباره عاشق بشم؟
باورم نمیشه. تصور من از عشق ضربه های سنگینیه که خوردم و اذیت شدم. تصورم از عشق آدم های مختلفیه که امدن تو زندگیم و نموندن. یا من نخواستم یا خودشون. بهرحال نموندن. اخه عشق چه فایده ای داره وقتی قراره بعدش ادم همچین ضربه ای خورده ازش. درب قلبم را میبندم و کلید عقلم را روشن می کنم. اصلا ساده نیست ولی مطمینم دیگه کسی نمیاد که من از دیدنش بدنم گرم بشه و با شنیدن صداش تپش قلبم بیشتر بشه.
کسی که وقتی کنارش میشینم دوست داشته باشم بغلش کنم. کسی که له له بزنم برای اینکه دستشو بگیرم توی دستم.
دیگه نمیونم عاشق بشم
سلام
دیروز غروب خسته و کوفته تو مترو وایساده بودم. امیدی به پیدا کردن جا نداشتم. یه دفعه یه خانومی بلندشد و گفت: من خسته شدم زیاد نشستم. شما بشینید.
بهمین راحتی.
دیروز تو فکر بودم که رییسم برای پروژه ای من را پیچونده و خیلی عصبانی بودم. یدفعه زنگ زد و گفت: ساعت یک بیا اینجا جلسه.
خدا بخواد کاری را انجام بده اینجوری آدم را غافلگیر میکنه.
واقع معجزه وجود داره.
معجزه ها از راههایی میان که به ذهن ما نمیرسه. دستان خدا پر از معجزه است.
الان آرزو دارم یک کار تحقیقاتی پاره وقت داشته باشم که حقوقش خوب باشه. دوست دارم یه شغل مشاوره داشته باشم. یه عالمه راه میاد تو ذهنم ولی هیچ کدام اون راه ها عملی نمیشه. خدا راههای خودش را داره. ما نباید برای خداتعیین تکلیف کنیم. ما فقط باید آرزو کنیم و بهش فکر کنیم و ایمان داشته باشیم که برآورده میشه. خدا خودش راهشو پیدا می کنه.
خدایا از راههای خودت منو به آرزوهام برسون. خدایا منو غافلگیر کن
سلام
یه فالگیری هست که چند روز پیش صحبتش بود. امروز همکارم از در اومد تو , در حالیکه یه کاغذ دستش بود گفت: که یه خبر خوب داره. گفت که برامون وقت گرفته که بریم پیش فالگیر. من و همکارم هم رفتیم.
خیلی حرف های جالبی زد. حالم بهتر شد. نمیدونم چرا. ولی کلا راضی بودم. بیشتر برای فان. هیچکدوم از حرفاش را باور نکردم ولی برای فان خوب بود.
فکر می کنم همکارم خیلی تو فکر بود احتمالا مسایل مهمی بهش گفته و اونم باور کرده. ایشالله حرفهای خوبی زده باشه.
خبرِ خوب این است که روزی کسی میاید ...
در میانِ روزهای خاکستری تان ، دست هایتان را خواهد گرفت .
گرمتر ، صمیمی تر و هزار بار عاشقانه تر ...
کسی که شبیه به آفتابِ بعد از یک روزِ برفی ، به تنِ روزهای سردتان میچسبد ...
کسی میاید از جنس محبت که مرهمِ تمامِ زخم هایتان میشود و تمامِ ترس و کابوس هایتان را در آغوشِ آرامش حل خواهد کرد ...
کسی خواهد آمد برای ساختنِ دوباره یِ شما
که من آن شخص را
معجزه ای از طرفِ خدا می نامم ...
سلام
دیروز و امروز همه رییس ها دارن میان دیدن رییس ما. بخاطر خواهرش که فوت کرده. امروز ساعت 15 جلسه داریم. ترتیب شیرینی را هم دادم.
الان یک کرم رو میزم کشتم. حدس میزنم از توی توت خشک ها پیداش شده عه. خدا لعنتش کنه. هر وقت توت خشک میخرم حداقل یه کرم توش هست. منم انقدر عصبانی شدم که با دستمال کاغذی برداشتم و فشارش دادم. ترکید. خیلی حس بدی بود.
امروز اومدم کمی درس بخونم که هرکاری کردم گوگل اسکولار رو لپتاپم باز نمی شد. خلاصه انقدر کار کردم تا باز شد.
الان قراره رییس بزرگ با دکتر ل بیان. سه هفته است که دکتر ل را ندیدم.
رییس بزرگ اومد. دکتر ل باهاش نبود. تف.