دلنوشته های بارانی من

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

آخرین نظرات

۴ مطلب در تیر ۱۳۹۹ ثبت شده است

سلام

 

سرم را گرم کردم به مطالعه.

 

مطالعه حالمو خوب می کنه.

 

یه لیست طولانی آماده کردم از مطالبی که باید یاد بگیرم.

 

هر روز هم یکی دومورد بهش اضافه می کنم.

 

چهره ای نیست یابد ادامه داد تا کار بهتری پیدا کنم.

زندگی ادامه پیدا می  کنه.

 

 

باران بارانی
۲۰ تیر ۹۹ ، ۲۰:۰۵ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

سلام

امروز رفته بودم جایی مصاحبه.

 

آدم وقتی عجله و استرسی برای پیدا کردن کار نداره خیلی دستش بازه.

 

الان دست من بازه. خیلی راحت برای مصاحبه کننده توضیح دادم که دنبال چه شغلی هستم و برام مهم نبود این شغل را فعلا نیاز نداشته باشند.

 

بعد هم خیلی شفاف پرسیدم که آیا من را نیاز دارند؟؟؟ اونهم گفت حداقل تا سه ماه آخر سال نیاز ندارن چون پروژه هاشون به اون حد نرسیده.

 

من ناامید نمیشم. ادامه میدم.

 

باران بارانی
۱۷ تیر ۹۹ ، ۲۳:۰۵ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

سلام

 

هنوز حالم خیلی خوب نشده. اون اتفاق برای من خیلی سنگین بود.

احساس می کنم حقی از من ضایع شده. احساس می کنم به من توهین شده.

سعی می کنم روی درسم تمرکز کنم. خیلی از نظر علمی پیشرفت کردم. دائم دارم مطالعه می کنم.

 

فکر میکنم بهترین کاری که از دستم برمیاد همینه. وقتی مطالعه می کنم انگار توی این دنیا نیستم.

 

برای چندجا رزومه دادم ولی عجله ای ندارم. میخوام جای خوبی پیدا کنم که از دانش و تخصصم استفاده کنم.

 

منتظرم.

 

بالاخره همه چی درست میشه.

 

از اونجایی که اطمینان دارم هیچ چیزی در این دنیا بی علت نیست، مطمینم در این اتفاق هم خیری هست که من الان نمتونم بفهمم.

 

و باز هم از اونحایی که مطمینم هیچ کاری در این دنیا بی پاسخ نمیمونه، مطمینم اونهایی که حق من را خوردند حتما در همین دنیا نتیجه کارشون را خواهند دید.

 

به امیدخدا

 

باران بارانی
۱۵ تیر ۹۹ ، ۲۰:۰۶ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

سلام

مدتهاست که اینجا نیومدم. ولی آنقدر حالم بود که احتیاج داشتم بیام اینجا بنویسم.

دوباره روز دوشنبه هفته قبل یعنی نهم تیرماه اتفاقی افتاد که هیچجوری نمیتونم تحلیلش کنم. هیچ جوری صلاحش را نمی فهمم.

 

ماجرا از این قراره که من دو سال برای یه پست ریاست زحمت کشیدم (به شدت مطالعه کردم و گواهینامه های مختلف گرفتم، پستی که کاملا با مدرک و رشته تحصیلی من تناسب داشت. اصلا انگار برای من ساخته بودند) و درست زمانی که پست بمن داده بشه (رئیس قبلی در شرف بازنشستگی است)، با بخبر شدم که این پست به خانومی داده شده که هیچ تخصص و تجربه ای در این زمینه نداره هیچی حتی در حد دانشجوی ترم یک.

و من از این به بعد باید به عنوان کارشناس زیر دست اون خانوم کار کنم. 

من خانوم دکتر. اون خانوم از من هم کوچکتره. 

شما بودید چکار می کردید؟؟؟ 

من که تصمیم گرفتم به تدریج از این سازمان برم بیرون و دنبال کار جدید هستم. البته عجله ای ندارم. 

 

شما بودید چکار می‌کردید؟؟؟؟ 

فقط توضیح بدم که کسی که این حکم را داده کامل من را میشناسه و به توانایی های من واقفه. 

 

من از اون روز تا حالا خیلی فکر کردم خیلی زیاد، نمیدونم چرا این اتفاق برای من افتاده؟؟؟؟ اول خیلی گریه کردم، بعد کا حالم بهتر شد این تصمیم را گرفتم. 

 

برام دعا کنید. 

 

حالم خیلی بده، از دست خدا دلم گرفته

 

باران بارانی
۱۳ تیر ۹۹ ، ۲۰:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر