دلنوشته های بارانی من

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

آخرین نظرات

۳۹ مطلب در مرداد ۱۳۹۷ ثبت شده است

سلام

از صبح دوجا تلفن زدم. به خواهرم و به دخترعمم. خیلی خوبه ادم بعضی وقتها زنگ بزنه و حال بقیه را بپرسه.


قبلا که با مر دوست بودم خیلی بهم زنگ میزدیم ولی الان دیگه تماسی نداریم. کلا تماس های تلفنی من کم شده.


یکی از دوستانم هم صبح پیام داد و گفت که تو راه همدانه. داره میره مسافرت. منم کم کم وضعم بهتر میشه و مسافرت زیاد خواهم رفت. شمال و دماوند و کیش و قشم.

امیدوارم هم اونها که مسارفت رفتند بسلامت برگردند با حال و روحیه خوب. 


راستی من به یک نتیجه خوبی رسیدم. تو این مدت که تنها هستم و فرصت فکر کردن دارم خیلی به خودم فکر میکنم و به این نتیجه رسیدم که من خیلی ادم خوبی هستم. اینو واقعا جدی میگم. اینجا کسی منو نمیشناسه و لزومی نداره از خودم تعریف کنم ولی واقعا از خودم راضی هستم. خیلی راضی.


خداراشکر نه اهل حق خوری هشتم و نه اهل زیرابزنی و اذیت دیگران. همیشه هم تو زندگیم هر کاری از دستم بر امومده برای کمک به دیگران انجام دادم. هر کاری میخوام انجام بدم قبلش فکر میکنم که آیا درسته یا نه. آیا به کسی اسیب میرسونه یا نه.

باران بارانی
۳۱ مرداد ۹۷ ، ۲۰:۲۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

سلام

فردا عیده و همه جا تعطیله. همه دارن میرن مسافرت. همه خوش و خرم و سرحال با خانواده میرن مسافرت. من جایی نمیرم. کسی نیست که باهاش برم. پایه ندارم. مادرم که اصولا فقط اهل مشهد رفتنه. خواهر و برادرم هم که ازدواج کردن و سر زندگی خودشون هستن. خلاصه من تو خونه هستم پیش مامان گلم. مثل همیشه.


همین امروز دوتا از همکارای خودم رفتن شمال. دیروز هم یه همکار دیگم رفت. امیدوارم آخر هفته خوبی داشته باشند و بسلامتی از سفر برگردن. 


منم سعی میکنم خوب بخوابم و ورزش کنم و درس بخونم. امیدوارم به من و خانوادم هم خوش بگذره. نهایت استفاده را از این سه روز تعطیل میکنم.


همه چی درست میشه. هیچ اشکالی وجود نداره. همه چی عالیه. همه چی همونطوره که باید باشه.


خدایا کمکم کن.

خدایا فرصت های جدید میخوام.

خدایا دوستت دارم.

خدایا عاشقتم.

باران بارانی
۳۰ مرداد ۹۷ ، ۱۶:۳۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

سلام

حالم خوبه شکر خدا. احساس امنیت و آرامش دارم. در گروه جدید کاری هم جا افتادم و نقش خودم را پیدا کردم.

امروز همکارم اومد کمی  درد دل کرد از دست خانواده شوهرش کمی ناله کرد. یه خاطره تعریف کرد که یه شب اتفاقی میفته که خیلی از دست خانواده شوهرش عصبانی میشه و زنگ میزنه به پدرش و ازش میخواد که بیاد اونجا. پدرش هم میاد و هم با شوهر دستم صحبت میکنه و هم با پدر شوهرش و قضیه را حل و فصل میکنه.


من رفتم تو فکر. الان که مجردم ولی اگر متاهل بودم و مشکلی پیش میومد به پدرم زنگ بزنم که وجود نداره؟ واقعا دختری که پدر نداره باشد چکار کنه؟


خدا باید به ما دخترها کمک کنه. خدا باید هوای ما رو داشته باشه. خدایا خودت هوامو داشته باش همونطور که تا حالا داشتی.

خدایا ادم های خوب سرراهم قرار بده همینجوری که تا حالا همکارهای خوب و رییس خوب برای جور کردی.


خدایا خانواده خوب و همسر خوب سر راهم قرار بده همونطور که برای خواهرم همینکار را کردی.


خدایا استرس دوست ندارم. اضطراب دوست ندارم. خدایا ادم های زیرک دوست ندارم.


خدایا فیلم پدر را میبینم. لیلا رفت تو خانواده ای که حاج علی مثل پدرش مواظبشه. خدایا چطور ممکنه یه مردی که پدر ادم نیست دختری را مثل دختر واقعیش دوست داشته باشه؟


من که باورم نمیشه.

باران بارانی
۲۸ مرداد ۹۷ ، ۱۹:۳۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

سلام

دیشب تا صبح خواب دیدم. خواب کسی را که نباید میدیدم. چند بار از خواب بیدار شدم و دوباره خوابیدم. خیلی بد بود. صبح هم خواب موندم.


بهرحال دیگه همش دارم سعی میکنم به گذشته فکر نکنم. فقط به حال و آینده فکر میکنم و چیزهایی که دارم. مثلا سلامتی،فرصت زنده بودن، هوش و استعداد، خانواده، امنیت، شغل خوب، همکارهای خوب، آب و هوای خوب ، غذای خوب، دوست های خوب، اینترنت، لپتاپ، ماشین و ....

خدایا شکرت بخاطر همه نعمت هایی که بهم دادی. خدایا شکرت بخاطر همه چی.



باران بارانی
۲۷ مرداد ۹۷ ، ۱۶:۲۴ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر

I really miss him, so I should swallow my pride and call him.

خیلی دلم براش تنگ شده. باید غرورم رابزارم زیر پا و بهش زنگ بزنم.

باران بارانی
۲۶ مرداد ۹۷ ، ۱۸:۰۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

تک فرزند

I wish I was not an only child.

I'd love to have a sibling.

باران بارانی
۲۶ مرداد ۹۷ ، ۱۸:۰۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

what is taking you so long?  shake a leg.

چرا انقدر لفتش میدی؟ دست بجنبون

باران بارانی
۲۶ مرداد ۹۷ ، ۱۸:۰۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

Stifle:
To stop sth from happening or developing.
جلوگیری کردن

I tried to stifle my laughter:
سعی کردم جلوی خندم رو بگیرم.

I tried to stifle my yawn:
سعی کردم جلوی خمیازمو بگیرم.

I stifed an urge to hit him.
جلوی خودمو گرفتم که نزنمش.
*دقت کنید که لغت به صورت تحت الفظی معنی نشده است!


@englishbyexamples

باران بارانی
۲۶ مرداد ۹۷ ، ۱۸:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

Enough withe singing, you talk my head off.

بس کن دیگه نخون. سرمو بردی

باران بارانی
۲۶ مرداد ۹۷ ، ۱۷:۵۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

سلام

دیروز خونه دوستم س بودم. فیلم و عکس های عروسی را دیدیم. غذا خوردیم و رفتیم بیرون کمی چرخیدیم. خیلی بهم خوش گذشت. کلی روحیم تغییر کرد. دوست های خوب. دوستهایی که بدون اینکه نگران باشی میتونی هر حرفی که دوست داری بهشون بزنی. خدا دوست های خوبم را زیادتر کنه.

صبح هم رفتیم کمی برای خونه خرید کردیم. الان هم میخوام با مامانم برم بیرون و یه دوری بزنم. همه چی آرومه. هیچ خبری در راه نیست.

توی شرکت هم ظاهرا همه چی رله شده و اداره جدید داره کارها را بخوبی انجام میده. خدارا سپاس فراوارن از کار و همکارهای جدیدم خیلی راضی هستم. همه چی دوستانه و با خوبی و خوشی جلو میره. همه چی خوبه. خدایا صدهزار مرتبه شکر ولی نمیدونم چرا همش فکر میکنم بزودی اتفاقات بزرگی خواهد افتاد. نمیدونم چرا.


کار روی تزم را هم شروع کردم و اتفاقا استادم هم خیلی خوب داره راهنمایی میکنه. خدا به همه ما کمک کنه. خدایا ممنونم ازت.


و اما عشق عشق عشق هیچ خبری از عشق نیست. همه ادم های الکی را هم از دور خودم دور کردم. الان تنهای تنهام. حتی دوست مجازی هم ندارم. هیچی هیچی.

دیروز داشتم به آ میگفتم: فکر نمیکنم یبار دیگه توی عمرم انقدر کسی را دوست داشته باشم که احساس کنم توی ابرها هستم و وقتی میبینمش یا صداشو میشنوم قند توی دلم آب بشه.


دیگه تو خواب و رویا هم همچین روزهایی را نمیبینم. دیگه نمیبینم. همش تموم شد. البته هنوز هم معتقدم که معجزه هرلحظه ممکنه اتفاق بیفته. ولی فکر میکنم خدا هم به این نتیجه رسیده صلاحه برای من که تنها باشم. بهرحال خدا بهتر از ما همه چی را میدونه.


دیگه نمیشه. دیگه هیچوقت نمیشه. دیگه فکر میکنم باید برای روزهای تنهاییم نقشه بکشم.

الان دوست دارم ماشینمو ارتقا بدم. دوست دارم یه ماشین دنده اتوماتیک داشته باشم.

یه سری کارها بود که دوست نداشتم تنهایی انجام بدم ولی الان دیگه برام مهم نیست میخوام تنهایی انجام بدم.


دوست دارم با ماشین خودم برم شمال. بعد هم اصفهان و شیراز. دوست دارم باز هم برم کیش و قشم.


میخوام همه کارهایی که دوست دارم را انجام بدم. همیشه منتطر بودم یه نفر بیاد. زیادی دارم وقت میکشم. خودم باید انجام بدم تنهایی.




باران بارانی
۲۶ مرداد ۹۷ ، ۱۷:۵۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر