دلنوشته های بارانی من

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

آخرین نظرات

۴۶ مطلب در فروردين ۱۳۹۵ ثبت شده است

ناتالی : چـــه جـــوری تـــا حـــالا حـــتی بـــه ذهنتـــم نـــرسیده کـــه

بـــا کســـی بـــخوای اینـــده ای داشتـــه باشـــی ؟!

رایان : ســـاده ست اون لــحظه رو مـیشناسی کـه تـو چشـم یـکی نـگاه میکنــی و احسـاس میکنـی اونـم به روحـت خیـره شـده و هـمه ی دنـیا یـه لحظـه سـاکت و اروم میشـه ؟

ناتالی : اره

رایان : خـــوب من نداشتمـــش !


up in the air

باران بارانی
۰۷ فروردين ۹۵ ، ۲۲:۰۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

به که پیغام دهم ؟

به شباهنگ ، که شب مانده به راه ؟

یا به انبوه کلاغان سیاه ؟

به که پیغام دهم ؟

به پرستو که سفر می کند از سردی فصل ؟

یا به مرغان نوک چیده ی مرداب گناه ؟


به که پیغام دهم ؟

دست من ، دست تو را می‌طلبد

چشم من ، رد تو را می‌جوید

لب من ، نام تو را می‌خواند

پای من ، راه تو را می پوید

به که پیغام دهم ؟

بی تو از خویش ، تنفر دارم 

دل من باز ، تو را می‌خواهد

به که پیغام دهم ؟

به که پیغام دهم ؟

باران بارانی
۰۷ فروردين ۹۵ ، ۱۶:۴۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲ نظر

- خیلی فوق العاده است؟


- نه


- خیلی خوشگله؟


- نه


- خیلی باهوشه؟


- نه


- پس چرا اون؟


- بعضی وقتها فقط عاشق می شی، همین


The Girl on the Bridge

باران بارانی
۰۶ فروردين ۹۵ ، ۲۲:۳۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر


رویای شما تاریخ انقضا ندارد

نفسی عمیق بکشید و دوباره تلاش کنید

سعی نکن تو زندگی بهترین قطار رو سوار شی،

سعی کن بهترین ایستگاه پیاده شی

در دنیا فقط یک نفر وجود دارد که باید از او بهتر باشید وان کسی نیست جز گذشته خودتان!!

تغییر فقط نیازِ زندگی نیست، خودِ زندگی ست...


#آلوین_تافلِر

باران بارانی
۰۶ فروردين ۹۵ ، ۲۲:۳۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

هیچگاه ناامید نشو ؛

اگر همه درها هم به رویت بسته شوند،

سرانجام او

کوره راهی مخفی را که از چشم همه پنهان مانده، به رویت باز می‌کند...

حتی اگر هم‌اکنون قادر به دیدنش نباشی!


بدان که در پس گذرگاه‌های دشوار، باغی پر نور و زیبا قرار دارد…


شکر کن ...

پس از رسیدن به خواسته‌ات شکر کردن آسان است!

بنده آن است که حتی وقتی خواسته‌اش محقق نشده، شکر گوید ...

باران بارانی
۰۶ فروردين ۹۵ ، ۲۲:۱۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

سلام به "آنها" که همیشه دم دست هستند

 آدم هایی که عجله ندارند


 "آنها" که همیشه به حرفات«گوش» میدن


"آنها" که هوای گفتگو دارند.

"آنها" که کلمه به کلمه با تو هستند.


 "آنها" که وقتی تلفنی باهاشان حرف می زنی مرتب نمی گویند:«باشه باشه»،که یعنی خداحافظ کنى


 "آنها" که بلند می گویند: دوستت دارم.

جانم در می رود برای "آنها" که نیمه راه نیستند

 نیمه تمام نیستند

 پلاک موقت نیستند

 یک روزه نیستند

"آنها" که مدام هستند

 "آنها" که جنس روابط شان همیشگی است

سلام به "آنها" که  هیچ وقت تمام نمی شوند



💠✨💠✨💠✨💠

باران بارانی
۰۶ فروردين ۹۵ ، ۱۴:۳۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

بوی پیراهن دگر از حد من بگذشته است

یا مدد کن یوسفم آید و یا جانم بگیر

پروانه زنگنه

‌ لحظاتی در زندگی هست که دری به رویت باز می شود و بی آنکه انتظارش را داشته باشی فردی را ملاقات می کنی. کسی که مکمل توست و تو را آنطور که هستی پذیراست. تعارضات، ترس ها، احساسات، خشم ها و همه آنچه را که در سرت می گذرد یکجا می پذیرد و تسکین می دهد. او آیینه ای در برابرت می گیرد که بتوانی خودت را تمام و کمال،بی هیچ ترسی، در آن ببینی.


#گیوم_موسو


باران بارانی
۰۵ فروردين ۹۵ ، ۱۷:۱۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

‌ 

ما هر کسی را طوری می کشیم ؛


بعضی از آن ها را با گلوله


بعضی از آن ها را با حرف


و بعضی ها را با کارهایی که کرده ایم


و بعضی ها را با کارهایی که تا به امروز برای آن ها نکرده ایم !


#داستایفسکی

باران بارانی
۰۵ فروردين ۹۵ ، ۱۷:۱۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

بخشی از کتاب "چه قدر خوبیم ما !"

اثری از ابراهیم رها


یعنی اگر داغ و درفش مان کنند و به میخ و سیخ مان بکشند و از دروازه ی شهر آویزانمان فرمایند و... اگر سر به سر تن به کشتن دهیم عمرا که کتاب بخوانیم. ما اصلا یک جور مقاومت عجیبی در برابر کتاب خواندن داریم که تفلون در برابر چسبیدن غذا به ماهی تابه ندارد. چنان نسبت به کتاب خواندن نفوذناپذیریم که ایزولاسیون هیچ پشت بامی نسبت به باران و برف چنین عایق نیست. یعنی حاضریم وقت مان را با خاراندن پسِ سر و شمردن شوره های روی شانه مان تلف کنیم اما دو صفحه یا چهار خط کتاب نخوانیم.


یکی از بارزترین خصوصیات ما ایرانیان که دیگر دارد به شناسنامه مان تبدیل می شود و اوراق هویتی و شاخصه ی ممیزه ی ماست همین کتاب نخواندن است.

جالب این است که تمام دک و پُزمان به گذشته ی مکتوبمان است که بع له... اما به حال و گذشته و آینده ی مکتوب خود به اندازه ی ی تخم گشنیز (مودب برخورد کردم) هم اعتنا نداریم.

عملا و علنا به کسانی که کتاب می خوانند می خندیم. آشکارا اگر کسی کتاب خوان باشد جزو قوم یعجوج و ماجوج می دانیمش. معتقدیم تا وقتی می شود رفت جُردن یا خیابان اندرزگو یا... (هر شهری، محلی) دور دور کرد خریت محض است وقتت را حرام کنی و کتاب بخوانی.

اگر کسی در خانه اش کتابخانه دارد انگار در توالت منزلش بند رخت کشیده و رویش پیژامه آویزان کرده باشد.


#چند_خط_کتاب

#کتابخونه_پاپیروس


باران بارانی
۰۵ فروردين ۹۵ ، ۰۲:۲۷ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر




از خدا پرسید: «خوشبختی را کجا می‌توان یافت؟»

خدا گفت: «آن را در خواسته‌هایت جستجو کن و از من بخواه تا به تو بدهم.»

با خود فکر کرد و فکر کرد: «اگر خانه‌ای بزرگ داشتم بی‌گمان خوشبخت بودم.»

خداوند به او داد.

«اگر پول فراوان داشتم یقیناً خوشبخت‌ترین مردم بودم.»

خداوند به او داد.

اگر… اگر… و اگر…

اینک همه چیز داشت اما هنوز خوشبخت نبود.

از خدا پرسید: «حالا همه چیز دارم اما باز هم خوشبختی را نیافتم.»

خداوند گفت: «باز هم بخواه.»

گفت: «چه بخواهم؟ هر آنچه را که هست دارم.»

خدا گفت: «بخواه که دوست بداری، بخواه که دیگران را کمک کنی، بخواه که هر چه را داری با مردم قسمت کنی.»

او دوست داشت و کمک کرد و در کمال تعجب دید لبخندی را که بر لبها می‌نشیند و نگاه‌های سرشار از سپاس به او لذت می‌بخشد.

رو به آسمان کرد و گفت: «خدایا خوشبختی اینجاست؛ در نگاه و لبخند دیگران.»

باران بارانی
۰۵ فروردين ۹۵ ، ۰۲:۱۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر