دلنوشته های بارانی من

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

آخرین نظرات

ادمها

پنجشنبه, ۱۰ اسفند ۱۳۹۶، ۰۸:۱۱ ق.ظ


آدم‌ها با قدرتِ حیرت انگیزی واردِ زندگی ما می‌‌شوند و با سرعت غیر قابل باوری جای بزرگی در قلب و زندگی ما برای خود باز می‌‌کنند. آدم‌ها بی هیچ حرف یا نگاهی قادرند لحظه‌هایمان را لبریز از بودنِ خودشان بکنند. حتا وقتی نیستند، باز طوری در هوایشان نفس میکشیم، انگار تمامی  مولکول‌های اکسیژن از حضورِ مبارکِ آنها ساخته شده. انگار از سرزمین یا کره دیگری بر چهار دیوارِ ساده ی خانه ی ما نازل شده اند، تا هر چیزی رنگ و بوی دیگری بگیرد. تا حسِ بی بدیل تعلق به دنیایی والاتر و دست نیافتنی تر از آنچه هستیم در گوشت و پوست و استخوان مان جاری شود. انگارفرقی نمیکند کجا باشی و کجا باشند، همیشه سایه ای، خاطره ای، عطری، کلامی، همیشه چیزی هست که خاطرنشان کند، سهمِ بزرگی از قلبت و دلیل نشاط آور بالا و پایین آمدن قفسه سینه ‌ات، کسی ‌ست که با قدرتِ حیرتِ انگیزی واردِ زندگی تو شده و با سرعتِ غیر قابل باوری جای بزرگی در زندگی ‌ات برای خود باز کرده.

غم‌انگیز‌ترین قسمتِ قضیه این است که آدم‌ها با همان قدرتِ حیرتِ انگیز و با همان سرعتِ غیر قابل باور فراموشت می‌‌کنند. ناگهان می‌‌روند و تو را در یک پروسه غیر قابل هضم و دردناک و با هزاران سوال بی جواب جا میگذارند. تو را در مسیری قرار میدهند که از زخم‌های خودت آنچنان نگهداری میکنی‌، انگار تمام اینها تنها خوابی ‌ست که به زودی تمام می‌‌شوند. تو را مواجه با برزخی می‌‌کنند که بیمارگونه حتا کابوس‌هایت را دوست داری چرا که در کابوس‌ها ، آنها همچنان هستند، همچنان مهربانند و همچنان آغوش‌‌های بازی دارند که برایت خاطره سازی میکنند. در جهنمی که با دست‌های خودت برای خودت ساخته ای، اول خودت را محکوم میکنی‌، بعد اطرافیانت را ، بعد روزگار بیرحم را،... و یک روزِ خوب، همانطور که عکس‌ها را ورق می‌زنی‌، آدم آشنایی را در کنارِ خودت میبینی که خاطره ی کمرنگی را برایت زنده می‌کند، سعی میکنی جای او را در زندگی و قلبِ خودت پیدا کنی‌، و ناباورانه به این درک میرسی که او تنها یک هیچکس است. شاید هرگز کسی نبوده. او تنها یک اشتباه محض بوده در یک بعد زمانی‌. .... مبارک باد آن روز خوش یمن بر شما. زیرا آن روز به شناختِ زیباتری از خود رسیده اید و احتمالا می‌دانید لیاقتِ قلبِ بزرگوارِ شما بیش از عبورِ رهگذر‌هایی است که قدر و ارزشِ وجودِ نازنینِ شما را نمی‌دانند. .


نیکی فیروزکوهی

📚مجموعه ساعت هشت و چهل و پنج دقیقه صبح

https://t.me/nikifiroozkoohi

۹۶/۱۲/۱۰ موافقین ۰ مخالفین ۰
باران بارانی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی