دلنوشته های بارانی من

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

آخرین نظرات

روزی که من دختر خوبی نبودم

دوشنبه, ۲ مرداد ۱۳۹۶، ۰۷:۱۳ ق.ظ

سلام 

من دیروز دختر خوبی نبودم. حالا توضیح میدهم چرا. 

چند روزه حرصم در اومده از دست خواهرم از دست زندگی از دست همه. 

اخه خواهرم رفته شمال بدون اینکه حتی بمن یا خانوادم زنگ بزنه و مثلا بخواهد خداحافظی کنه. حتی یه پیغام نداد تو تلگرام. این کارش خیلی حس بدی بمن داد مخصوصا برای من که خیلی برای اون و خانوادش زحمت کشیدم. 

تازه اونجاهم که رفته بخاطر حواس پرتی شوهر خواهرم، برادرم مجبور شده 20میلیون بریزه به حسابش تا چک شوهر خواهرم برگشت نخورده. 

حالا بگذریم. دیشب خسته و کوفته رسیدم خونه مامانم میگه: خواهر زنگ زده و گفته که من فلان قسط را براش اینترنتی پرداخت کنم. 

منم که حوصله نداشتم به روی خودم نیاوردم. بعد خواهرم زنگ زد به موبایلم ج نداد. بعد زنگ زد به تل خونه. به مامانم گفتم من سرم درد میکنه. 

خلاصه برادرم باهاش حرف زد و قرار شد روز بعد صبح زود براش پرداخت کنه. مامانم میگه:گناه داره براش پرداخت کن. 

منم که اعصاب نداشتم گفتم :گناه من دارم که خسته و داغونم از کله تهران اومدم خونه الانم جای استراحت باید کار این و اون را انجام بدم. 

خلاصه عذاب وجدان گرفتم ولی خب منم یه انسانم. انسان ها هم گاهی از زمین و زمان خسته میشن. 

امروز سوم رژیم هستم. امروز فقط میتونم میوه و سبزیجات بخورم بدون موز و سیب زمینی. ناهار بی ناهار 

۹۶/۰۵/۰۲ موافقین ۰ مخالفین ۰
باران بارانی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی