دلنوشته های بارانی من

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

آخرین نظرات

۳۹۶ مطلب با موضوع «روزمره» ثبت شده است

سلام

اتفاق جدیدی تو زندگی من افتاده که نمیدونم چجوری میتونم توجیه کنم؟

به استادم اس دادم و نوشتم که این مبلغ برایم سنگینه و نمیتونم کلاس بیام. گفت: میتونم بعدا براش کار ترجمه انجام بدم و مبلغ خیلی براش مهم نیست.

باز هم من اصرار کردم که نمیشه و اون اصرار کرد که اشکالی نداره و پول براش مهم نیست. هنوز تو دنیا ادم های خوب وجود دارن.

واقعا خدا را شکر

باران بارانی
۲۹ دی ۹۶ ، ۰۱:۳۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

سلام

کمی از عشقولانه های من و م کم شده. نمیدونم چرا احساس میکنم مثل سابق نیستیم. امیدوارم همه چی بهتر بشه.

من امروز یک کلاس اوراکل رفتم که چون خیلی گران بود احتمالا دیگه ادامه نمیدم. استاد خوب و باسوادی بود ولی من انقدر پول نداشتم. متاسفانه مجبورم بی خیال بشم.

باید همچنان پایتون و یادگیری ماشین را ادامه بدم. بهرحال زندگی در جریانه همچنان.


امرز به م زنگ زدم. گفت ده دقیقه دیگه زنگ میزنه ولی نزد.

منم تصمیم گرفتم فعلا نه بهش پیغام بدم و نه زنگ بزنم تا خودش زنگ بزنه. اگر نزد هم نزد. مهم نیست. حذف را گذاشتند برای همچین روزهایی.


امروز به همکارم زنگ زدم. به اقای ل. حدود یکساعتی با هم صحبت کردیم. خیلی خوب بود و خوش گذشت. خوبه ادم بعضی وق ها با هم رشه ای هاش صحبت میکنه و تبادل اطلاعات می کنه.


خوبه خوب.

باران بارانی
۲۸ دی ۹۶ ، ۲۰:۵۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

سلام

الان دارم از دندانپزشکی بر میگردم. خسته و داغون. دکترم امروز سه تا کشف جدید توی دندونم داشت. دو تا کیست و یه عفونت.

خدایا این ماه تا الان نزدیک 2 میلیون پول دندانپزشکی دادم.

قبل از اینکه برم دندانپزشکی کمی روی قفسه سینم احساس سنگینی داشتم و تپش قلب اذیتم میکرد.


باران بارانی
۲۳ دی ۹۶ ، ۲۱:۴۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

سلام

دیروز غروب به م زنگ زدم داشت رانندگی میکرد و خیلی صحبت نکردیم. قرار شد وقتی از خرید برگشت زنگ بزنه. منم تا حدوده ساعا ده شب منتظر موندم تقریبا سه ساعت  بعد از تماسمون و اون زنگ نزد. 

من هم که حرصم گرفته بود گوشی را گذاشتم رو مد پرواز و خوابیدم. صبح که بیدار شدم با کلی هیجان رفتم سراغ گوشی. توقع داشتم چند بار زنک زده باشه ولی نه زنگ نه پیام هیچی. 

همون موقع بهش پیغام دادم. و بلافاصله زنگ زد ولی من داشتم اماده میشدم و ج ندادم. بعد دیدم پیغام داده که بهم زنگ بزن. منم تو راه بودم و زنگ نزدم. 


خلاصه وقتی رسیدم توی اداره زنگ زدم و اون جواب نداد.

همین

No one is always busy. it just depends on what number you are on their priority list.

باران بارانی
۱۸ دی ۹۶ ، ۰۹:۳۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

سلام

امروز زنگ زدم منابع انسانی. بچه های منابع انسانی خیلی خوب واردند چطور بچه های فنی را بپیچونن. جواب درست و حسابی بهم نداد. 

دوست دارم رییس بشم و یدفعه زنگ بزنم به م بگم که رییس شدم. مطمینم که هیجان زده میشه. 

چقدر باید منتظر بشم؟ 

باران بارانی
۱۸ دی ۹۶ ، ۰۹:۲۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

سلام

رابطه من و م دوباره بهتر شده بعد از یک سوتفاهم همه چی داره اکی میشه.

با هم صحبت می کنیم. خاطره میگیم. میخندیم. الان کمی بیماره.

منم فعلا بینی را بی خیال شدم و میرم دندانپزشکی. الان انقدر فکم درد میکنه که نمیتونم دهانم را زیاد باز کنم.

ولی متاسفانه رابطه من و س خرابه. خیلی خراب. بمن گفت خودخواه تک بعدی. تا حالا کسی اینطوری باهام صحبت نگرده بود. اونهم یه دختر.نمیدونم چجی میشه. 

این روزها سخت درگیر یادگیری "یادگیری ماشین" هستم. لذت میبرم. حالم بهتره. پایتون را خیلی دوست دارم.

بعد از ظهر میخوام تا مترو شریعتی پیاده برم و یه سری به LC Walikiki بزنم. 


خدایا شکرت همه چی ارومه.

باران بارانی
۱۷ دی ۹۶ ، ۱۳:۳۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

سلام

ساعت ده شبه. صبح که با هم صحبت کردیم گفت وقتی بیدار شد زنگ میزنه ولی زنگ نزد. 

منم نزدم. 

به حرف خودش اهمیت نمیده. من چرا اهمیت بدم. 

درس خوبی شد برام. دیگه اعتماد بی اعتماد. 

یبار دیگه اعتماد کردم و پشتم خالی شد. خدایا دیگه نمیخوام اعتماد کنم. 

خدایا بهم قدرت بده. میخوام قوی باشم و به کسی اعتماد نکنم. 

از اعتماد میترسم. 

هر وقت به مردی اعتماد کردم پشتمو خالی کرد. زیر پامو خالی کرد. 

دیگه خودم هستم و دوستانم. دوست جدید نمیخوام. نیمه گمشده نمیخوام. همراه و همسفر نمیخوام. هیچی. 

زنگ نمیزنم

باران بارانی
۱۳ دی ۹۶ ، ۲۲:۰۷ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر

سلام

بالاخره زنگ زد. گفت دیروز تو سرما کار می کرده و نمیتونسته دستش را از توی دستکش در بیاره. خدا میدونه. من که باورم نمیشه.

بهرحال خیلی جدی و رسمی صحبت کرد. گفت دیگه حرفی نمونده. بعد گریم گرفت نمیتونم فکر کنم دیگه این صدا رو نشنوم.

گفتم قبلا باران صدام میکردی. بعد لحنش تغییر کرد. خلاصه قرار شد به محض اینکه بیدار شد بزنگه. 

دوست دارم صداشو بشنوم.


باران بارانی
۱۳ دی ۹۶ ، ۱۰:۱۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

سلام

از عصر تا حالا دقیقا 10بار به م زنگ زدم و جواب نداده. واتساپ را چک کرده و جوابم را نداده.

برام نوشته:هیچکس نمیتونه تورو مجبور به کاری کنه که دوست نداری. فقط سعی کن در آغوش هیچ عوضی نری و هر از چندگاهی زنگ بزن تا خاطرات دوست داشتنی مون را بخاطر بیاریم.

ولی هرچی زنگ میزنم جواب نمیده. ده بار زنگ زدم جواب نمیده. من رو از شنیدن صداش محروم میکنه. صدایی که به مدت حداقل یکماه شبی چندساعت شنیدم. صدایی که یکماه باهاش زندگی کردم.

صداشو از من گرفت. 


یکبار دیگه تنهای تنها شدم

باران بارانی
۱۲ دی ۹۶ ، ۲۰:۰۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

سلام

من و م دیشب تلفنی با هم صحبت کردیم. فهمید که حالم خوب نیست. ولی چیزی نگفتم. صبح بهش اس ام اس دادم و گفتم که نمیتونم با این قضیه بچه داشتن کنار بیام. ناراحت شد. بهم گفت نامرد. گفت که خیلی بدم.  توی مترو بودم. زنگ زد و من ج ندادم. بهش گفتم رسیدم شرکت زنگ میزنم. وقتی رسیدم شرکت بهش زنگ زدم. تلفن را خاموش کرده بود و خوابیده بود. میدونستم ناراحته.

چند بار زنگ زدم هم به واتزاپ و هم به گوشیش. جواب نداد. الان ساعت 3 اس داده که خواب بودم.


خدایا اخرش چی میشه؟ این دیگه شوخی و بازی نیست. کاری از دستم بر نمیاد. نمیتونم با کسی ازدواج کنم که یه بچه داره. 


نمیتونم.


قبلا که با هم صحبت می کردیم بهم قول داده بودیم که یکدفعه غیب نشم. که یکدفعه نذارم و برم. حالا هم فکر میکنم که کم کم باید قضیه را تموم کنیم. خیلی عاقلانه و منطقی.


باران بارانی
۱۲ دی ۹۶ ، ۱۶:۰۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر