I do not trust anyone anymore
چهارشنبه, ۱۳ دی ۱۳۹۶، ۱۰:۰۷ ب.ظ
سلام
ساعت ده شبه. صبح که با هم صحبت کردیم گفت وقتی بیدار شد زنگ میزنه ولی زنگ نزد.
منم نزدم.
به حرف خودش اهمیت نمیده. من چرا اهمیت بدم.
درس خوبی شد برام. دیگه اعتماد بی اعتماد.
یبار دیگه اعتماد کردم و پشتم خالی شد. خدایا دیگه نمیخوام اعتماد کنم.
خدایا بهم قدرت بده. میخوام قوی باشم و به کسی اعتماد نکنم.
از اعتماد میترسم.
هر وقت به مردی اعتماد کردم پشتمو خالی کرد. زیر پامو خالی کرد.
دیگه خودم هستم و دوستانم. دوست جدید نمیخوام. نیمه گمشده نمیخوام. همراه و همسفر نمیخوام. هیچی.
زنگ نمیزنم
۹۶/۱۰/۱۳