دلنوشته های بارانی من

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

آخرین نظرات

۳۹۶ مطلب با موضوع «روزمره» ثبت شده است

"چه ساده لوح بودم که فکر میگردم همه چی خوب پیش میره."  فیلم مولین روژ


هر روز همه چی بدتر میشه. هر روز. 

دیشب م بهم گفت که یه پسر هشت ساله اوتیسمی داره. پسرش ایرانه پیش همسرش. گفت خرج بچه را هرماه میده.

خدایا این روزها خیلی اذیتم میکنی. چرا اتفاقاتی توی زندگیم میاد که همش باعث عذابم میشه. 

خدایا چرا حرصم میدی؟

خدایا چرا دیگه بهم اهمیت نمیدی؟

اون از دعوام با رییس. اون از ارتقا نگرفتن و حرص خوردن. اینم از عشقم که اینجوری از اب در اومد.

خدایا کمک کن.

خدایا چرا رو از من برگردوندی.

باران بارانی
۱۱ دی ۹۶ ، ۰۹:۳۱ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

سلام

دیشب از اداره رفتم دندانپزشکی البته با فکر داغون. دوست عزیزم تا مترو باهام پیاده اومد. خلاصه خسته و کوفته وقتی رسیدم خونه با م صحبت کردم خیلی طولانی خیلی طولانی. حالم خیلی خوب شد. بهم گفت: که همیشه منتظر من میمونه. گفت هروقت که برم اونجا و بهش زنگ بزنم میاد دنبالم ازم پذیرایی میکنه و مواظبمه. گفت یه خونه ویلایی خیلی زیبا و یه ماشین قشنگ برام میخره. وای چقدر این حرف ها لذت بخشه. منم بهش گفتم که دوتایی با هم میخریم. خیلی از این جمله خوشش اومد.

بعد در مورد اینکه دارم پایتون یاد میگیرم باهاش صحبت کردم. خیلی خوشش اومد. منم خوشم اومد. بهم گفت که تا حالا هیچ دروغی بهم نگفته. گفت بعضی چیزها را نگفته که مهم نیستند چون من فقط خودش را میخوام ولی اصرار کرد که تا حالا هیچ دروغی بهم نگفته.


احساس میکنم رابطه ما خیلی پاک و مقدسه. خیلی پاک تا وقتی که به دروغ آلوده نشه.


دیشب قبل از خواب دوباره یاد دعوای دیروز افتادم. بخودم گفتم میخوابم فردا یه روز دیگس. هیچگس از فردا خبر نداره. هیچگس از آینده خبر نداره. خدا خودش از راههایی که حتی به ذهن ما نمیرسه همه مشکلات رو حل میکنه.


یادمه وقتی سریال downtown abbey را میدیدم  هر وقت اتفاق بد و ناراحت کننده ای برای یکی از دخترها پیش می اومد می گفت: دخترم بخواب همه چی حل میشه. منم خوابیدم به امید اینکه دست معجزه گر خدا روز بهتری برام بسازه.


خدایا شکرت.

باران بارانی
۱۰ دی ۹۶ ، ۱۲:۱۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

سلام

الان رییسم سر من داد کشید. خیلی بد. منم میخواستم داد بزنم ولی از اونجایی که معتقدم توی دعوا آدم ها حرف همدیگه را خوب نمیفهمن سکوت کردم. سکووووووووووووووووووووووووووووووووت.

اعتراف میکنم که خیلی سخت بود خیلی سخت ولی من موفق شدم.

تصمیم بعدیم این هست که کاری را که میخواد براش انجام ندم. هیچجوری. تا چهارشنبه صبر میکنم و بعد میگم بلد نیستم و نتونستم. 


احترااااااااااااااااااااام. من بی احترامی نکردم. من خیلی اینجا زحمت کشیدم خیلی زیاد و این پاسخ زحماتمه. 


من امروز خیلی عصبانی شدم ولی خودمو کنترل کردم. باید خونسرد باشم. خونسرده خونسرد. ادم های ضعیف عصبانی میشن. آدم های ضعیف دعوا میکنن. آدم های ضعیف داد میزنن. ادم های ضعیف قرمز میشن. 


آدم های قوی سکوت می کنن. ادم های قوی فکر می کنن.  آدم های قوی خونسرد می مونن و در خونسردی نقشه می کشن و فکر می کنن. 


من فعلا به درجه ای رسیدم که میتونم سکوت کنم. سکوووووووووووووووووووووووووووت. کم کم به درجه نقشه کشیدن هم میرسم. 

باید یاد بگیرم همیشه خونسردی خودم را حفظ کنم. 


خدایا کمکم کن. فکر میکردم رییس میشم و از اینجا میرم ولی نرفتم. خدایا چرا رییسم نکردی؟

به هرحال من تصمیم را گرفتم. کاری را گه ازمن خواسته شده را انجام نمیدم. و چهارشنبه هم میگم که بلد نیستم و اگر خیلی از حضور من اینجا ناراحت و ناراضی هستن میتونن من را در اختیار کارگزینی قرار بدن. 


تصمیم در حال حاضر اینه.

باران بارانی
۰۹ دی ۹۶ ، ۱۴:۴۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

امروز دوباره رییسم اومد و کلی کارهای احمقانه برام تعریف کرد. حالم بد شد.

وضعیت دماغم هنوز نابسامانه.

زندگیم رو هواست.

کسی که دوستش دارم هم اونطف دنیاست. 

شاید چهارشنبه رفتم پیش همین دکتره و شرش را کندم تموم بشه. گیج و مبهوت موندم. 

از همه طرف ریده شده بهم. حالم بده.

دیروز و دیشب با م صحبت کردم. با تنها نور سفید زندگیم. حس خوبی داشتم. حالم بهتر شد. خیلی خوبه ادم کسی را برای دوست داشتن داشته باشه.


نمیدونم چرا شر این پروژه از سر من کم نمیشه. خدایا چرا کمک نمیکنی؟ کمکم کن. خسته شدم.


ولی با همه این بدی ها درسم خوب پیش میره. مشکلی ندارم

باران بارانی
۰۹ دی ۹۶ ، ۱۲:۴۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

سلام

آدم واقعا از یک دقیقه دیگه خودش خبر نداره. آدم از هیچ چیز خبر نداره. 

من از فروردین 93 که اون ... ترکم کرد و روزهای سیاهی داشتم همیشه فکر میکردم که دیگه تا اخر عمرم نمیتونم کسی را دوست داشته باشم. چه روزهای سختی داشتم. میرفتم توی دستشویی و گریه میکردم. دلم شکسته بود. آه می کشیدم. حالم بد بود و دلم شکسته.

همون موقع تصمیم گرفتم که دیگه عاشق نشم. دیگه کسی را تو قلبم راه ندم.  فکر میکردم دیگه عاشق نمیشم. فکر میکردم حتی اگر با کسی ازدواج کنم با عشق نخواهد بود. 

ولی حالا بعد از گذشت تقریبا سه سال درگیر یه ارتباط شدم. اینبار یه ارتباط راه دور. من این سر دنیا و اون اون سر دنیا. ما عاشق صدای هم شدیم. میگه خیلی بمن اعتماد داره و حتی میتونه کلید زندگیشو بده دستم. یکی دوبار براش فاکتور تایپ کردم. خیلی تشکر کرد. راضی بودم. دوست دارم براش کاری انجام بدم. احساس خوبی بهم میده. خیلی خوب.

خیلی با هم صحبت می کنیم. صداشو خیلی دوست دارم.


یکماه پیش رفته بودم پیش فالگیر. بمن گفت: تو توی روابط عاشقانه ای که خودت بوجود میاری موفق نخواهی شد و ازدواجت با کسی خواهد بود که دیگران بهت معرفی می کنن و با عشق ازدواج خواهی کرد.


حالا نمیدونم چقدر حرفهای این فالگیر درست از اب در میاد. تا این لحظه که همش چرت گفته. البته به همکارم هر چی گفته بود درست در اومد. 

بهرحال آینده یک رازه. و همین راز بودن جذابش می کنه. 


امروز رفته بودم مدارک تحویل بدم برای تمدید گذرنامه. گوشیم انتن نمیداد. اومدم بیرون دیدم زنگ زده. بهش زنگ زدم. گفت تصویری صحبت کنیم. دیدمش. کلی خندیدم. بهش گفتم خیلی خوشحالم نمیدونم چرا میخندم. اونم میخندید. براش این شعر را خوندم:

سیر نمیشوم ز تو، نیست جز این گناه من


چقدر احساس خوبیه ادم یه نفر رو دوست داشته باشه.  

برگشتم اداره و دوباره بهش زنگیدم. دوباره صحبت کردیم. بازهم لذت بردم. 


امروز یه کار دیگه هم دارم که کمی نگرانم میکنه. ساعت پنج وقت دکتر دارم. قبلا دماغم را به یه جراح نشون دادم و گفت که جراحی نمیکنه چون گوشتیه. میخوام نظر یه دکتر دیگه را هم بپرسم که مطمین بشم. خدا بخیر کنه. اگر این هم گفت نه دیگه کلا بیخیال میشم. 

خوابم میاد برم یه نسکافه بخورم.

راستی دو تا کورس انلاین هم ثبت نام کردم که از اول ژانویه شروع میشه.


باران بارانی
۰۵ دی ۹۶ ، ۱۶:۲۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

سلام

من بخوام از دست خدا شکایت کنم باید کجا برم؟ کدوم کلانتری؟ کی وکیل من میشه؟...

فکرم مشغوله.

اون از درسم که همینجوری مونده. اون از کارم که ارتقا نگرفتم و همچنان یه کارشناس دون پایه هستم. اون م صاحبه هم که رفتم کشکی بود. بیخودی استرس گرفتم. کاش قلم پام شکسته بود و نمیرفتم. 

این هم از عاشق شدنم که  بعد از سالها توی این سن از کسی خوشم اومده که اونطرف دنیاست و نمیتونه بیاد پیشم. حالا بگذریم که چقدر اختلاف فرهنگی داریم. 

تف به این زندگی.

تو این زمان به چه چیزی دلم خوش باشه اخه؟ به شغل خوبم؟ به کار خوبم؟ به حساب بانکی پر و پیمونم؟ به چی؟


خدایا چرا اخه منو اذیت می کنی؟ اگر قرار بود رییس نشم  و یه کارشناس دون پایه بمونم چرا منو فرستادی مصاحبه و کلی استرس بهم دادی؟ چرا انقدر عذابم دادی؟


خدایا اگر قراره تنها بمونم تا اخر عمرم چرا این ادمو گذاشتی سر راهم و مهرش را انداختی تو دلم؟ 


من که داشتم راحت بدون هیچ گله و شکایتی زندگیمو میکردم. من که با شغل دون پایه و تنهایی و عذاب و سختی کنار اومده بودم. چرا؟ چرا یه دفعه اون قضیه مصاحبه ها را کشیدی وسط و باز یه نفر و گذاشتی سر راهم؟


چرااااااااااااااااااااااااااااااااااا



باران بارانی
۰۵ دی ۹۶ ، ۱۳:۴۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

دلم بدجور گرفته. بدجور. یه نفر را دوست دارم. بعد از مدت ها. بعد از مدت ها کسی را دوست میدارم. صدایش را حرفهایش را...

اما او از من دور است. خیلی دور.

من این سر دنیا اون اون سر دتیا.

خدایا لطفا در و تخته را بهم جور کن. 

بعد از مدت ها کسی را دوست میدارم. قلب سنگی من گرم شده است. دوستش میدارم. 

ما ازرهم دوریم.

دلم برای خودش و صدایش تنگ میشود.

دوست دارم لمسش کنم.

با هم صحیت می کنیم ساعتها. دوست دارم ببینمش. دوست دارم لمسش کنم.

او هم مرا دوست دارد.


خدایا خودم و او را به تو میسپارم

باران بارانی
۰۳ دی ۹۶ ، ۲۱:۲۱ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱ نظر

عروسی دوست عزیزم. بهترین دوستم. دوستی که برام کم از خواهر نیست.

کلی رقصیدم. خیلی شاد بودم. لذت بردم.لباس زیبا. ارایشگاه خوب. عکس های شیک. کلی لاکچری بودم. شب خیلی خوبی داشتم. 

بگذریم که زلزله اومد وحال همه را گرفت ولی پذیرایی عالی بود. همه چی شیک و مجلل.

سه روزه خیلی خوش میگذره.

خدایا شکرت

باران بارانی
۰۱ دی ۹۶ ، ۱۳:۰۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

امسال شب یلدا خیلی خوش گذشت.

مهمون زیاد داشتیم.خواهر و برادرم و یکی از پسرعمه هام باتفاق خانواده. کلی گفتیم و خندیدیم.

یه عالمه شیرینی و دسر خریدم. پذیرایی کامل بود. خیلی خوب. 

باران بارانی
۰۱ دی ۹۶ ، ۱۳:۰۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

سلام

خداجونم کمک کن الان که میرم سر کار سرم خلوت باشه و بتونم راحت مطالعه کنم. 

ممنونم پیشاپیش 

باران بارانی
۱۸ آذر ۹۶ ، ۱۰:۱۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر