من به چشمهای بی قرار تو قول می دهم
ریشه های ما به آب
شاخه های ما به آفتاب می رسد
ما دوباره سبز می شویم
#قیصر_امین_پور
من به چشمهای بی قرار تو قول می دهم
ریشه های ما به آب
شاخه های ما به آفتاب می رسد
ما دوباره سبز می شویم
#قیصر_امین_پور
سلام
حالم خوبه. احساس خوبی دارم. فکر می کنم بالاخره همه چی درست میشه. فکر می کنم همه مشکلات حل میشه. فکر می کنم همه چی اکی میشه. تصمیم گرفتم توی بهمن با سمیرا برم کیش. خیلی هوس یه مسافرت خوب کردم با یه دوست خوب.
باور کن همه جا شده با تو بهشت یه چیزا رو نمیشه نوشت
تو یه روزی برسی بهش یه چیزایی مثل همین عشق
این روزا همه هوش و حواس منی تو که میدونی واسه منی
تویی تو همه خاطره هام تو رو دیگه نمیشه نخوام
تو یه جور دیگه ای برام
کاشکی برگرده اونی که عاشقم کرده
اونی که این دلو میبره حتی با یه کلمه
جای تو اینجاست توی یه گوشه از قلبم
من و تو عاشقیم چرا نگم اینو جلو همه
کاشکی برگرده اونی که عاشقم کرده
اونی که این دلو میبره حتی با یه کلمه
جای تو اینجاست توی یه گوشه از قلبم
من و تو عاشقیم چرا نگم اینو جلو همه
♫♫♫
این حسو به تو داره فقط دل من پیش تو بی ارادس
گم کردم خودمو تو چشات آخه من عاشقتم خیلی سادس
میمیرم همه جوره برات تو رو من نمیدم ساده از دست
می خوامت هیجان دلم واسه دوست داشتنت فوق العادس
کاشکی برگرده اونی که عاشقم کرده
اونی که این دلو میبره حتی با یه کلمه
جای تو اینجاست توی یه گوشه از قلبم
من و تو عاشقیم چرا نگم اینو جلو همه
کاشکی برگرده اونی که عاشقم کرده
اونی که این دلو میبره حتی با یه کلمه
جای تو اینجاست توی یه گوشه از قلبم
من و تو عاشقیم چرا نگم اینو جلو همه
چقدر این اهنگ زیباست. این اهنگ را گوش میدم و به خودم میگم ممکنه یه روز دیگه من دوباره عاشق بشم؟
باورم نمیشه. تصور من از عشق ضربه های سنگینیه که خوردم و اذیت شدم. تصورم از عشق آدم های مختلفیه که امدن تو زندگیم و نموندن. یا من نخواستم یا خودشون. بهرحال نموندن. اخه عشق چه فایده ای داره وقتی قراره بعدش ادم همچین ضربه ای خورده ازش. درب قلبم را میبندم و کلید عقلم را روشن می کنم. اصلا ساده نیست ولی مطمینم دیگه کسی نمیاد که من از دیدنش بدنم گرم بشه و با شنیدن صداش تپش قلبم بیشتر بشه.
کسی که وقتی کنارش میشینم دوست داشته باشم بغلش کنم. کسی که له له بزنم برای اینکه دستشو بگیرم توی دستم.
دیگه نمیونم عاشق بشم
سلام
دیروز غروب خسته و کوفته تو مترو وایساده بودم. امیدی به پیدا کردن جا نداشتم. یه دفعه یه خانومی بلندشد و گفت: من خسته شدم زیاد نشستم. شما بشینید.
بهمین راحتی.
دیروز تو فکر بودم که رییسم برای پروژه ای من را پیچونده و خیلی عصبانی بودم. یدفعه زنگ زد و گفت: ساعت یک بیا اینجا جلسه.
خدا بخواد کاری را انجام بده اینجوری آدم را غافلگیر میکنه.
واقع معجزه وجود داره.
معجزه ها از راههایی میان که به ذهن ما نمیرسه. دستان خدا پر از معجزه است.
الان آرزو دارم یک کار تحقیقاتی پاره وقت داشته باشم که حقوقش خوب باشه. دوست دارم یه شغل مشاوره داشته باشم. یه عالمه راه میاد تو ذهنم ولی هیچ کدام اون راه ها عملی نمیشه. خدا راههای خودش را داره. ما نباید برای خداتعیین تکلیف کنیم. ما فقط باید آرزو کنیم و بهش فکر کنیم و ایمان داشته باشیم که برآورده میشه. خدا خودش راهشو پیدا می کنه.
خدایا از راههای خودت منو به آرزوهام برسون. خدایا منو غافلگیر کن
سلام
یه فالگیری هست که چند روز پیش صحبتش بود. امروز همکارم از در اومد تو , در حالیکه یه کاغذ دستش بود گفت: که یه خبر خوب داره. گفت که برامون وقت گرفته که بریم پیش فالگیر. من و همکارم هم رفتیم.
خیلی حرف های جالبی زد. حالم بهتر شد. نمیدونم چرا. ولی کلا راضی بودم. بیشتر برای فان. هیچکدوم از حرفاش را باور نکردم ولی برای فان خوب بود.
فکر می کنم همکارم خیلی تو فکر بود احتمالا مسایل مهمی بهش گفته و اونم باور کرده. ایشالله حرفهای خوبی زده باشه.
سلام
دیروز و امروز همه رییس ها دارن میان دیدن رییس ما. بخاطر خواهرش که فوت کرده. امروز ساعت 15 جلسه داریم. ترتیب شیرینی را هم دادم.
الان یک کرم رو میزم کشتم. حدس میزنم از توی توت خشک ها پیداش شده عه. خدا لعنتش کنه. هر وقت توت خشک میخرم حداقل یه کرم توش هست. منم انقدر عصبانی شدم که با دستمال کاغذی برداشتم و فشارش دادم. ترکید. خیلی حس بدی بود.
امروز اومدم کمی درس بخونم که هرکاری کردم گوگل اسکولار رو لپتاپم باز نمی شد. خلاصه انقدر کار کردم تا باز شد.
الان قراره رییس بزرگ با دکتر ل بیان. سه هفته است که دکتر ل را ندیدم.
رییس بزرگ اومد. دکتر ل باهاش نبود. تف.
Remember the days you prayed for the things you have now
سلام
الان داشتم تلگرام را بالا و پایین می کردم که این جمله را دیدم. وای خدااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا من الان یک عالمه نعم دارم که قبلا براش خیلی دعا کردم ارزو داشتم.
شغل
دکترا
تموم شدن واحدهای دانشگاه
وام مسکن
قطار
اب هوای خوب
ارامش
امنیت
ارتودونسی....
وای خدای من مگه میشه؟
خیلی راحت از کنار چیزهایی که داریم میگذریم و فراموش می کنیم به زمانی ارزوی همچین چیزهایی را داشتیم.
نمایشگاه تموم شد. ولی کلی درس و خاطره برام گذاشت. با ادم های جدید اشنا شدم با شرکت های موفق. کلی خاطره شد. یک نکته مهم یاد گرفتم. ادم هایی در نمایشگاه دیده بودم که قبلا خیلی بدی در موردشون شنیده بودم ولی وقتی از نزدیک با اونها صحبت کردم نظرم غییر کرد و به این نیجه رسیدم که نباید از روی حرفهای دیگران در مورد انسان ها قضاوت کنم. آره زندگی خیلی پیجیده است. قضاو کردن واقعا کار سختیه.
خدایا خودت بمن سعه صدر بده. خودت ارامش بده. خدایا خودت مواظبم باش. خدایا خودت منو تنها نذار.
امروز م خیلی خوب و بدون مزاحمت استراحت کردم. کلا روز ارومی بود.
و اما باز هم تنهایی.
دیشب ب ا اس داد توی تلگرام. حالمو پرسید. اصلا نگار نه انگار که ما بهم زدیم و هرچی بین ما بوده تموم شده. من تحویلش نگرفتم. حوصله روابط الکی ندارم. اونهم این ادم که امتحانش کردمو و مثل روز برام روشنه که قصدش چیه.
دوست گ هم که صدبار زنگید و ج ندادم. دیگه کلا وارد خلا شدم. خلا بمعنای واقعی. هیچکس دورم نیست. س هم که ازدواج کرده و درگیر خرید خونه و ... برای من کلا وقت نداره. تنها دوستم مریمه که تلفنی با هم صحبت می کنیم و گاهی میرم خونش.
خلاصه این زندگی الان منه. تنهاتر از همیشه ولی خیلی هم آزاردهنده نیست. انگار دیگه عادت کردم و پوستم کلفت شده انقدر سرگرم کار و درس شدم که فرصت ناراحتی ندارم. همینجوری خوبه.
فردا بعد از پنج روز میرم سرکار. نمیدونم رییس برگشته یا نه. اخه خواهرش هفته قبل به رحمت خدا رفت. خدا رحمتش کنه.
سلام
این روزها خیلی خوبه. هر رور میرم نمایشگاه. خیلی هیجان انگیزه. امروز یه پیشنهاد کار داشتم.
یه مدیرکل از همکارها دیدم. چقدر مهربون بود چقدر متشخص. امیدوارم فردا کلی هدیه بگیرم. فردا روز اخره.
یه مدیرکل دیگه هم دیدم. یه معاون مدیرعامل دیدم. کلی ادم خوب دیدم.
با کلی ادم های فنی و موفق صحبت کردم. کلی همکار دیدم. دو تا ادم اهنی دیدم. کلی شیرینی و نسکافه و اب میو خوردم.
کلا خیلی روز خوبی بود. خدایا شکرت بخاطر اینهمه ادم های خوب.
خدایا شکرت که اینهمه ارتباطات خوب پیدا کردم.
خدایا شکرت که دوستم داری
خدایا عاشقتم. خدایا ممنون بخاطر اینهمه انرژی و تازگی و سر حالی و سلامتی.
سلام دوروزه خیلی سرم شلوغه. خیلی.
دیروز دکتر ل بهم زنگ زد کمی صحبت کردیم. هنوز خسته ام. خوابم میاد.
نمیدونم چی بنویسم.
سلام
تعطیلات اخر هفته تموم شد. خیلی زود. چقدر زود میگذره. 21 روز از پاییز گشت و من هنوز تنهام. تنهای تنها.
تنها کار مفیدم ترمیم ناخن بود. الان هم یک عالمه لباس ریختم تو ماشین لبسشویی. همین.
درس هم نخوندم کلا. امروز آگها یک فرصت مطالعای دیدم. به نظر خیلی عالی بود. کاش بیشتر روز تزم تمرکز کرده بودم و الان میتونستم با دست پر به فرص مطالعاتی برم. کااااااااااااااااااااااااااااااش
حالا اینده را هنوز از من نگرفتن. تلاش می کنم. باز هم و ناامید نمیشم.