سلام
آدم واقعا از یک دقیقه دیگه خودش خبر نداره. آدم از هیچ چیز خبر نداره.
من از فروردین 93 که اون ... ترکم کرد و روزهای سیاهی داشتم همیشه فکر میکردم که دیگه تا اخر عمرم نمیتونم کسی را دوست داشته باشم. چه روزهای سختی داشتم. میرفتم توی دستشویی و گریه میکردم. دلم شکسته بود. آه می کشیدم. حالم بد بود و دلم شکسته.
همون موقع تصمیم گرفتم که دیگه عاشق نشم. دیگه کسی را تو قلبم راه ندم. فکر میکردم دیگه عاشق نمیشم. فکر میکردم حتی اگر با کسی ازدواج کنم با عشق نخواهد بود.
ولی حالا بعد از گذشت تقریبا سه سال درگیر یه ارتباط شدم. اینبار یه ارتباط راه دور. من این سر دنیا و اون اون سر دنیا. ما عاشق صدای هم شدیم. میگه خیلی بمن اعتماد داره و حتی میتونه کلید زندگیشو بده دستم. یکی دوبار براش فاکتور تایپ کردم. خیلی تشکر کرد. راضی بودم. دوست دارم براش کاری انجام بدم. احساس خوبی بهم میده. خیلی خوب.
خیلی با هم صحبت می کنیم. صداشو خیلی دوست دارم.
یکماه پیش رفته بودم پیش فالگیر. بمن گفت: تو توی روابط عاشقانه ای که خودت بوجود میاری موفق نخواهی شد و ازدواجت با کسی خواهد بود که دیگران بهت معرفی می کنن و با عشق ازدواج خواهی کرد.
حالا نمیدونم چقدر حرفهای این فالگیر درست از اب در میاد. تا این لحظه که همش چرت گفته. البته به همکارم هر چی گفته بود درست در اومد.
بهرحال آینده یک رازه. و همین راز بودن جذابش می کنه.
امروز رفته بودم مدارک تحویل بدم برای تمدید گذرنامه. گوشیم انتن نمیداد. اومدم بیرون دیدم زنگ زده. بهش زنگ زدم. گفت تصویری صحبت کنیم. دیدمش. کلی خندیدم. بهش گفتم خیلی خوشحالم نمیدونم چرا میخندم. اونم میخندید. براش این شعر را خوندم:
سیر نمیشوم ز تو، نیست جز این گناه من
چقدر احساس خوبیه ادم یه نفر رو دوست داشته باشه.
برگشتم اداره و دوباره بهش زنگیدم. دوباره صحبت کردیم. بازهم لذت بردم.
امروز یه کار دیگه هم دارم که کمی نگرانم میکنه. ساعت پنج وقت دکتر دارم. قبلا دماغم را به یه جراح نشون دادم و گفت که جراحی نمیکنه چون گوشتیه. میخوام نظر یه دکتر دیگه را هم بپرسم که مطمین بشم. خدا بخیر کنه. اگر این هم گفت نه دیگه کلا بیخیال میشم.
خوابم میاد برم یه نسکافه بخورم.
راستی دو تا کورس انلاین هم ثبت نام کردم که از اول ژانویه شروع میشه.