دلنوشته های بارانی من

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

آخرین نظرات

۳۹۶ مطلب با موضوع «روزمره» ثبت شده است

سلام

خیلی وقت ها معنی بعضی از کارهای خدا را درک نمی کنم.

من خیلی معتقدم که هر اتفاقی تو زندگی ما میفته حتما دلیل داره.

امروز داشتم توی تلگرام انتخاب می کردم که کدوم یکی از کانتکت ها بتونن عکس پروفایلم را ببینن که یه دفعه اسم ... رو دیدم. در صورتیکه قبلا اسمش را از لیست مخاطبان گوشی و تلگرام حدف کرده بودم.

 

دوباره زخم کهنه سر باز کرد. حالم خیلی بد شد. بهم ریختم. چرا باید این اتفاق بیفته در صورتیکه مدتهاست من ارتباطی با این ادم ندارم و دارم همه تلاشم را ی کنم که از خاطراتش از زندگیم حذف بشه.

 

خدایا چرا این کا را با من می کنی؟ 

چرااااااااااااااااااااااااااااااااا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

باران بارانی
۱۰ آبان ۹۸ ، ۱۶:۳۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

سلام

یه موقع هایی هم هست که ادم از قوی بودن خودش خسته میشه.

این موقع ها نباید خودمونو سرزنش کنیم.

فقط باید کمی به خودمون استراحت بدیم و دوباره تلاش کنیم. 

بالاخره ما هم آدمیم، ربات که نیستیم.

 

 

باران بارانی
۱۰ آبان ۹۸ ، ۱۶:۲۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

سلام

یه جوری سردمه که فقط با یه بغل گرم میشم

باران بارانی
۰۱ آبان ۹۸ ، ۱۲:۱۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

سلام

هوا بارونیه.

یعنی کسی تو این هوا یاد من میفته؟

باران بارانی
۳۰ مهر ۹۸ ، ۱۵:۱۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

سلام

بعضی وقت ها هست که تنهایی بیشتر از همیشه احساس میشه.

دیروز رفته بودم کلینیک دندانپزشکی. چون اونجا پرونده نداشتم، اول فرستادنم برم عکس بگیرم. تا رفتم و برگشتم هوا تاریک شده بود.

تا کارم تموم شد و برگشتم، هوا کاملا تاریک شده بود و باد و بارون هم شروع شد.

همون موقع تپسی و اسنپ هم قطع شد.

 

خلاصه من مونده بودم کنار خیابون. یه لحظه اطرافم را نگاه کردم. چشمم به ماشین های پشت چراغ قرمز افتاد. 

به سرنشین ها نگاه کردم. انگار هیچکس تنها نبود. همه داشتن با هم حرف میزدن و میخندیدن، بعضی ها هم مشغول خوردن بودن.

 

پیاده رو و مغازه ها را نگاه کردم، ابمیوه فروشی، جیگرکی، پیتزا فروشی ها همه پر بودن.

 

اون لحظه وحشت و ترس از این تنهایی همه وجودم را گرفت. 

 

خلاصه همونموقع اسنپ وصل شد و یه تاکسی گرفتم. وقتی رسیدم خونه حالم بهتر شد.

 

من آدم شب ها نیستم. دوست ندارم شب ها بیرون باشم. 

شب ها انگار همه چی ترسناک میشه.

 

شب را فقط باید خونه بود

نمیدونم چرا

باران بارانی
۳۰ مهر ۹۸ ، ۱۰:۴۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

سلام

دلم یه اتفاق خوب میخواد انقدر خوب که از شدت خوشحالی شب خوابم نره.

ولی واقعا خودمم نمیدونم چه اتفاقی ممکنه انقدر من و خوشحال کنه

باران بارانی
۲۸ مهر ۹۸ ، ۱۶:۱۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

سلام

مدتیه هر چی عکس در فضای مجازی داشتم برداشتم.

الان هیچ جایی عکسی ندارم .

میخوام فضای مجازی برام کمرنگ بشه. کمرنگ تر از همیشه

باران بارانی
۲۸ مهر ۹۸ ، ۱۰:۱۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

سلام

من مدتها بود که از پدرم ناراحت بودم.

پدری که وقتی دو سالم بود به انتخاب خودش و کاملا داوطلبانه به جبهه رفت و شهید شد.

همیشه ناراحت بودم که چطور تونست ما سه تا بچه را با مادرم تنها بذاره و بره. 

دیگه هیچکس نبود که بره شهید بشه؟؟؟؟؟ چرا در قبال خانوادش، در قبال من که من فقط دوسالم بود و نیاز با حامی داشتم احساس مسیولیت نکرد و هزاران سوال دیگه...

سالها این افکار مرا ناراحت می کرد، تا اینکه این چند روز بالاخره تصمیم گرفتم که ببخشمش.

 

از دست مادرم ناراحت بودم که چرا اون زمان که خارج از کشور درس می خوندم دایم با حرفاش به من استرس می داد تا اینکه مجبور شدم برگردم...

خلاصه اون را هم بخشیدم.

 برادرم را بخشیدم . همیشه ازش ناراحت بودم که چرا مثل بقیه برادر ها من را حمایت نکرده؟ اون را هم بخشیدم و به خودم قبولوندم که از هیچکس نباید توقعی داشته باشم. از هیچکس.

خلاصه همه را بخشیدم. همه را...

باران بارانی
۲۸ مهر ۹۸ ، ۱۰:۰۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

سلام

مدتیه کمتر غذای بیرون می خورم و اشپزی می کنم. دستپخت خودمو میخورم.

فکر می کنم آشپزی کار ارامش بخشیه. 

نمیدونم چرا ولی حداقل به من حس خوبی میده.

بعضی وقت ها فک می کنم میتونستم سرآشپز یه هتل خیلی بزرگ بشم.

آدم وقتی کاری را دوست داشته باشه با عشق انجامش میده و لذت میبره. همین موضوع باعث خوشمزه شدن غذا میشه.

 

آشپزی کنید.

خیلی حس خوبیه

باران بارانی
۲۴ مهر ۹۸ ، ۱۳:۱۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

سلام

هر چی زمان میگذره، بیشتر به این موضوع پی می برم که کلا در این دنیا تنها هستم. البته منظورم از نظر فیزیکی نیست.

 

این واقعیت تلخیه ولی خب قرار نیست همه واقعیت ها شیرین باشه.

 

فکر می کنم کلا تعداد آدم هایی که شبیه من باشن و دوست داشته باشم با اونها ارتباط داشته باشم خیلی کمه. فکر می کنم آدم ها بسیار سطحی و کوته نظر شدن و فکر میکنم این فرایند سطحی و کوته نظر شدن هر روز ادامه داره.

دوست دارم با کسانی در ارتباط باشم که مطالعه می کنن، فیلم می بینن، دارای نظرات مهم و کاربردی هستند، اهل تحلیل وقایع و کسب اطلاعات و دانش هستند. به دیگران کمک می کنن، دغدغه هاشون فراتر از تامین نیازهای روزمره هست و اهداف متعالی دارن.

 

 

 

با این واقعیت هم باید کنار اومد.

باران بارانی
۲۴ مهر ۹۸ ، ۰۹:۱۲ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر