دلنوشته های بارانی من

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

آخرین نظرات

۳۹۶ مطلب با موضوع «روزمره» ثبت شده است

سلام

فکر میکنم امسال پاییز خیلی زودتر از سالهای قبل میاد. دیروز کلی برگ دیدم که با یک نسیم ملایم از روی درخت ها رها شدند و ریختند پایین. 


پاییز داره میاد. امیدوارم امسال بهتر از سالهای قبل یاشه ولی سابقا اینطوری بودم که  از اوایل پاییز تا اواخر زمستان  افسرده میشدم.

وجدانا پاییز و زمستون آدم تنها باشه خیلی بی انصافیه. خیلی زیاد. هوا ابری میشه. باد و بارون میاد. برگ ها زرد و نارنجی میشن. هوا بسیار دونفره میشه. همه دونفری میرن بیرون و قدم میزنن. ادم سردش میشه...

همه اینها کافیه تا یه آدم تنها را افسرده و غمگین کنه. 


خدایا کمک کردی تابستون بتونم تنهایی را تحمل کنم توی پاییز هم خودت کمکم کن. 



باران بارانی
۱۷ مرداد ۹۷ ، ۱۲:۱۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

 سلام

چقدر خوبه آدم بتونه آرامش خودش را حفظ کنه. فقط آرامش. نه استرس نه عصبانیت فقط آرامش.

دیروز صبح ساعت 5 که بیدار شدم یه پیامک نگران کننده داشتم ولی سعی کردم خودم را کنترل کنم. خداراشکر تا غروب مشکل حل شد. کلی هم خیالم راحت شد.



خدا کسیه که هیچوقت آدمو بلاک نمیکنه. همین کافیه. همه دنیا هم مارو بلاک کنه مهم نیست. مهم اینه که خدا با ماست و هر وقت پیام بدیم برامون وقت داره. هر وقت بخواهیم صحبت کنیم در دسترسه. خدا همیشه با ماست.


خدا همیشگی ترین همیشگی دنیاست.


خدا بهترین دوست ماست. خدا همیشه سریع و بموقع پیام های ما رو سین میکنه. خط اتصال به خدا همیشه برقراره.


خدا همیشه هست. هم تو این دنیا هم تو دنیای دیگه. خدا همیشه دوستمون داره. همیشه زنده است. همیشه بیداره. همیشه سرحاله. همیشه شنوا و آگاهه.


خدایا ممنون که هستی

باران بارانی
۱۶ مرداد ۹۷ ، ۱۱:۵۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

سلام


من دارم تغییر میکنم خیلی تدریجی ولی خودم بخوبی متوجه این موضوع میشم. آروم تر شدم. حالم  بهتر شده. تفکراتم عمیق تر شده. کمتر دلم میگیره. کمتر نق میزنم. کمتر حرص میخورم. کمتر عصبانی میشم. بیشتر به خدا فکر میکنم. کمتر حرف میزنم. بیشتر فکر میکنم.خوشحال تر هستم. دیگه نمیترسم. اعتماد به نفسم بیشتر شده. مهربونتر شدم. خوش اخلاق تر شدم. با گذشت تر شدم. شاکرتر شدم.

یه آدم دیگه شدم. این همه تغییر توی تقریبا یکماه.

نمازهام طولانی تر شده. قبلا نماز خوندن را از روی وظیفه انجام میدادم. الان لحظه شماری میکنم که ساعت اذان بشه و برم سر نماز. همش از خدا میخوام که خونه خلوت باشه و بتونم یه نماز طولانی و همراه با آرامش بخونم و کسی مزاحمم نشه. دوست دارم سر سجاده بشینم و عجله ای برای بلند شدن نداشته باشم. دوست دارم یک عالمه با خدا و با خودم صحبت کنم.


من تغییر کردم. الان میفهمم دلیل حضور مح تو زندگی من چی بود. اون این فکررا رو تو سرم انداخت. اون یادم انداخت که میتونم رابطه بهتری با خدا داشته باشم و حالم بهتر بشه. اون کمی از رابطش با خدا برای من تعریف کرد. البته از گذشتش. ماموریت اون توی زندگی من فقط همین بود. اینکه من را به یاد خدا بندازه. همون سرنخ هایی که از زندگی گذشتش بمن داد، برای ادم تیزی مثل من کافی بود که دوباره به سمت خدا برگردم. خدایا الان میفهمم که چرا اون را فرستادی توی زندگیم. خدایا ازت ممنونم.



باران بارانی
۱۴ مرداد ۹۷ ، ۰۸:۴۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

🔵 چگونه با درد جدایی پس از اتمام رابطه کنار بیایم؟


👈 ما معمولا به دو روش اشتباه سعی میکنیم با سختی‌های بعد از اتمام رابطه کنار بیایم. یکی از راه "ایده‌ال سازی" معشوق از دست رفته در ذهنمان و یکی از راه "دیو سازی" او.


- وقتی ما از معشوق سابق "دیو سازی" میکنیم و تمام بدی‌ها و نقص‌های اون رو مدام مرور میکنیم و به اون در ذهنمون نسبت‌های منفی میدیم، این بهمون کمک میکنه که تسکین موقتی بر درد از دست دادنش پیدا کنیم و همینطور تمرکزمون رو از تقصیرات و نقش خودمون دور کنیم. 


- وقتی معشوق سابق رو "ایده‌آل سازی" میکنیم، تمام خوبی‌های اون رو مدام مرور میکنیم و اون رو شخصیت کاملی در ذهنمون تصویر میکنیم که هیچ موقع نبوده و خودمون رو بدون اون کم ارزش میبینیم. این خیلی دردناکه چون هروقت اون شخص رو در نور طلایی میبینیم، خودمون رو در تاریکی و حقیر میبینیم. ایده‌آل‌سازی هم مثل دیو سازی تمرکزمون رو از روی اندوه و پذیرش واقعیت ماجرا دور میکنه و تمرکز ذهن رو از دنیایی که در اون ایام به نظر میرسه چیزی جز درد و بدبختی در آینده نداره، دور میکنه.

✅ اما در حقیقت هر دوی این روش‌ها، فقط درد و دوران اندوه رو طولانی‌تر میکنن. باید در شرایط بعد از جدایی از این مساله آگاه باشیم و هر موقع داشتیم به دام یکی از این دو دیدگاه میفتادیم، توجهمون رو برگردونیم به احساس خودمون از جدایی. به خودمون یادآوری کنیم که "ایده‌ال‌سازی" و "دیو سازی" فقط روش‌های انحراف تمرکز هستن و ذهن ما رو در حالت پشیمونی نگه میدارن.


✅ هر وقت احساس کردیم که به سمت اون دو روش کشیده شدیم، برگردیم و رابطه رو کالبد شکافی کنیم و با دید منطقی، حقایق رابطه و نقش خودمون و طرف سابقمون رو بررسی کنیم و اونها رو بنویسیم، با این هدف که رابطه رو به شکلی سازنده و واقع‌بینانه ببینیم. خوبی، بدی و زشتی ِ نقش خودمون و معشوق سابقمون و داستان اونچه که "واقعا" اتفاق افتاد رو بنویسیم تا بتونیم به شکلی سالم در موردش سوگواری کنیم و بعدا ازش عبور کنیم.

بدون یک نگاه سرد و سخت به واقعیت اون رابطه و تجربیات و احساسات مرتبط با اون، در افکار غیرسازنده راجع به پارتنر سابق گیر خواهیم کرد. فقط با آزمودن و بررسی واقعیت‌ها میتونیم از اون افکار وسواس‌گونه آزاد بشیم.


❇️ داستان رابطه‌ات رو بنویس. بذار احساسش کنی. این بهت کمک میکنه که رهاش کنی.


💟 @asrare_movafaghiyat

باران بارانی
۱۳ مرداد ۹۷ ، ۲۱:۵۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

سلام

روزبخیر

من امروز کمی دیر اومدم سرکار ولی خداراشکر روز خوبیه و مشکلی نیست.

از صبح که اومدم اتفاق های خوب افتاده. مثلا یه دوره ای که ثبت نام کرده و شرکت نکرده بودم به مدد آقای ک پاس شد. بنده خدا بهم گفت که همه روزها را برام حاضر زده. و سوال ها و جواب ها را بهم داد. من هم تغییر دادم و ایمیل کردم برای استاد.


خدایا خیلی خیلی سپاسگزارم.


باران بارانی
۱۳ مرداد ۹۷ ، ۱۲:۲۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

⭐️ترس


ترس ارتعاشی بسیار قوی دارد.هرجا که هستید هر کاری که میکنید این ترس را که اگر نشود چه کنم اگر خیانت کند چه کنم اگر پولم کم‌شود چه کنم اگر ورشکست شوم چه کنم...وهزاران ترس کوچک وبزرگ دیگر را...رها کنید

با ترستان روبه رو شوید...


همه انسانها می ترسند ترس از بیماری ترس از دست دادن عزیزان و......

اما اشخاصی موفق می شوند که ترس را به زانو در بیاوردند وارتعاش شجاعت وجسارت از خودشان بدهند..


می ترسیم کاری را شروع کنیم می ترسیم پولمان را خرج کنیم می ترسیم همسرمان را آزاد بگذاریم می ترسیم تصادف کنیم می ترسیم شغلمان را عوض کنیم ....

همه اینها از کم‌ایمانی می آید مگر به خداوند واینکه در هر امری پشتیبان ماست ایمان نداریم مگر خلقت هستی در خدمت ما نیست مگر این دنیا پر از فراوانی نیست..مگر ما ذهنی قدرتمند نداریم مگر بازوی بلند آن یگانه زیر دستان ما نیست..

پس چرا اینقدر می ترسیم...چرا با ترس خود آن را بیشتر به خود جذب میکنیم..

ترس قدرتی ندارد شیطان قدرتی ندارد زمزمه های منفی قدرتی ندارد در برابر من وشما ی قدرتمند فقط خداست که از ما قدرتمندتر است وفقط اوست که کنار ماست پس دل به او دهیم وایمان قوی کنیم تا کوهها را به حرکت دربیاوریم...


خداوند نور ونجات همه ماست

از که واز چه باید بترسیم....


@zendegeesaalem🧘‍♀🌷

باران بارانی
۱۲ مرداد ۹۷ ، ۱۶:۵۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

سلام


من روزهای زوج را بیشتر دوست دارم چون ماشینم زوجه از توی طرح میام و حدود بیست دقیقه ز.دتر میرسم اداره. امروز هم ساعت 7 رسیدم اداره. خیلی سرحال و انرژی. 

یادم افتاد که دیشب ورزش های کششی روزانه را انجام ندادم. رفتم نمازخونه. ورزشم را انجام دادم. بعد نیت کردم و قران را باز کردم. 


نیتم در مورد افکاری بود که از ذهنم بیرون نمیره و داره من رو دیوونه میکنه. یه لحظه قیافه مح از جلوی چشمم دور نمیشه. همش دارم میبینمش. خدایا نکنه دارم دیوونه میشم؟؟؟؟؟؟ خلاصه قران را باز کردم و سوره اسرا اومد.  و معنی اولین آیه این بود که "زمانیکه انسان ها در سختی و رنج قرار میگیرند به یاد خدا می افتند و وقتی اون سختی از بین میره خدا را فراموش میکنند و انسان بسیار کفرکیش و ناسپاس است."


البته این خلاصش  بود. البته من منظور اصلی را نفهمیدم ولی میدونم منظورش این بود که باید بیشتر صبر کنم و شکرگزار باشم. دیشب نماز هم نخوندم. کلا وضع روحیم بد نبود.


کلا با آ چت کردم. اونهم بهم گفت که باید صبور باشم شکرگزار  و اجازه بدم زمان بگذره. صبور بودن برای یه فروردینی خیلی کار سختیه. خیلی سخت.


اینکه همیشه به فکرش هستم و دارم میبینمش خیلی برام سخته. خیلی سخته. کسی که من را ترک کرده و گفته تمایلی به هیچ رابطه ای نداره ولی من حتی یک لحظه هم نمیتونم فراموشش کنم.

الان دعای شب و روزم این شده که خدا اون ادم را از توی ذهنم پاک کنه.


فقط وقت هایی که خودم در حال صحبت کردن هستم و یا کاری را با تمرکز زیاد انجام میدم بهش فکر نمیکنم.


خدایا کمکم کن فراموشش کنم.



باران بارانی
۱۰ مرداد ۹۷ ، ۰۹:۴۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

سلام

دوروز پیش یک کار خوب انجام دادم.

من اتاقم در شرکت تغییر کرده. وقتی اومدم توی این اتاق کسی نبود و من تنها بودم. منهم جای خوب کنار پنجره را که روبروی کولر بود را انتخاب کردم برای خودم و نشستم. خیلی جای خوبی بود.


دو روز بعد یه خانومی از همکارانم هم به همون اتاق اومد. این خانوم خیلی چاق هست و البته بسیار گرمایی. منم به دلم افتاد که جامو بهش بدم. اونروز هم هوا بسیار گرم بود. تو دلم با خدا صحبت کردم و به خدا گفتم : خدایا من جامو میدم به خانوم ر که راحت تر باشه تو هم کمک کن من بتونم گرما را راحت تحمل کنم.


باهاش صحبت کردم و گفتم: میتونه بیاد جای من بشینه. پرسید: یعنی تو گرمایی نیستی؟ گفتم: منهم گرمایی هستم ولی نه به اندازه شما. خلاصه خیلی خوشحال شد و جامون را با هم عوض کردیم.


از اونجایی که خدا هیچ کار خیری را بی پاسخ نمیذاره و خیلی زود جواب میده از روز بعد کولر انقدر خوب شد و انقدر هوای اتاق مطبوع و دلپذیر شد که کولر را گذاشتیم روی کمترین درجه و بعضی وقت ها هم خاموش می کنیم.


خدایا شکرت.


(این مطلب را فقط با این نیت مینویسم که باز هم برای خودمون تکرار کنیم که خدا حواسش به همه چیز هست)

باران بارانی
۱۰ مرداد ۹۷ ، ۰۹:۱۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

سلام

الن در گوگل سرچ کردم "سوره های آرامبخش" و این مطلب را در تبیان پیدا کردم که به نظرم زیبا اومد:

دو داروی آرام بخش در قرآن


دیشب در سریال پدر بالاخره حامد و لیلا ازدواج کردند. خیلی زیبا بود. من نمیدونم چرا بغض داشتم به نظرم خیلی زیبا بود. خیلی زیبا. خیلی زیبا. انقدر زیبا که دلم خواست ولی لب از لب باز نکردم و همونجا خودم را سرزنش کردم که دیگه به این مسایل فکر نکنم.


این روزها تو خونه هم خیلی آرومم. کمتر تجزیه و تحلیل میکنم. کمتر غر میزنم. فقط سعی میکنم بیش از پیش ارامش خودم را حفظ کنم و کمتر کسی را ناراحت کنم.

سعی میکنم به چیزهایی که دارم فکر کنم.


امروز یه جلسه مهم داریم. همه چی خوبه.

باران بارانی
۰۹ مرداد ۹۷ ، ۰۸:۳۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

سلام

شکر خدا امروز صبح جلسه داشتیم و همه چی خیلی خوب پیش رفت.  فردا هم یک جلسه داریم که اونهم به یاری خدا خوب پیش خواهد رفت. پروژه داره وارد مراحل سخت خودش میشه.


دیشب تا حالا همش تو فکرم که چجوری رابطه صمیمانه تری با خدا داشته باشم و چجوری ایمانم را تقویت کنم.


دیشب دوباره سریال "پدر" را دیدم. چقدر شرم و حیای حامد را دوست دارم. چقدر سکوت و آرامش اون رو دوست دارم. چقدر اون سکانسی که در اتاق لیلا را باز کرد و رفت داخل دوست داشتم. بعد نشست و باهم صحبت کردن. چقدر اون سکانسی را که ناراحت بود و رفت قران را باز کرد دوست داشتم.  جقدر اون سکانسی را که جواب تلفن لیلا را داد و براش قران خوند دوست داشتم. چقدر دیشب همه چی زیبا بود.


خدایا تو خودت از اسرار ناگفته ما باخبری. خدایا خودت بهتر میدونی چی تو دل ما میگذره. خدایا شکرت.


از دیشب همش داشتم فکر میکردم چجوری رابطه بهتری با خدا داشته باشم. چطور ایمانم را قوی تر کنم. چطور ایمانم انقدر قوی باشه که مثل حامد آرومه آروم باشم.


آرومه آرووووووووووووووووووووووووم.

دارم همه تلاشم را انجام میدم.

باران بارانی
۰۸ مرداد ۹۷ ، ۱۳:۳۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر