دلنوشته های بارانی من

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

آخرین نظرات

💥حضرت موسی (ع)  دندان درد گرفت و به خدا شکایت کرد .


حق تعالی به او دستور داد  از فلان گیاه 🌱 استفاده کن.حضرت چنان کرد و دندانش خوب شد.


بار دیگر دندان موسی درد گرفت و همان دوا را به کار برد ولی دندان حضرت خوب نشد.!


او از خداوند سبب را پرسید. 


✨خطاب الهی آمد که دفعه قبل به امید ما رفتی اما این بار به امید گیاه 🌱رفتی و از ما غافل شدی.


✅ به راستی که همه چی تحت اراده خداست.

باران بارانی
۲۵ اسفند ۹۴ ، ۱۹:۲۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

دلتو بتکون ، از حرفا

از بُغضا ، از آدما

دلتو بتکون از هرچی که تو این یک سال…

یادش دلتو به درد آورد

از خاطره هایی که گریه هاش بیشتر از خنده هاش بود

از نفهمیدنِ اونایی که همیشه فهمیدیشون

دلتو بتکون از کوتاهی های خودت

اگه با یه“ببخشید! من هم مقصر بودم” یکی رو آروم می کنی

آرومش کن دلتو بتکون…

یه نفسِ عمیق بکش

سلام بده به بهار

به اتفاقای خوب…

((من دلـَـــــــــمو تـکــــوندم))

تو هم بتکون…

سال ۹۴ هم کم کم داره تموم میشه

یادت باشه زندگی کوتاهه

صادقانه عاشق باش

خالصانه رفتارکن

و بدون کنترل بخند….

1394/12/25

باران بارانی
۲۵ اسفند ۹۴ ، ۱۷:۰۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

خداجون سلام

شب عیده

من بلد نیستم عربی بگمو فسلفه بچینم.

میخوام به زبون خودم باهات حرف بزنم 

جان من دو دقیقه برام وقت بذار کارت دارم


واسه خودم هیچی نمیخوام 

اما تورو به خودت قسم گرفتارارو کمک کن

خیلی از بابا ها پول نون شب ندارن

خیلی از مامانا حتی لباس  ندارن

خیلیا دلشون شکسته

خیلیا بی گناه زندانن

خیلیا پشت در بیمارستان منتظر به هوش اومدن عزیزشونن

خیلیا دنبال شفای مریضشونن

خیلیا یواشکی اشک میریزن فقطم خودت میدونی چشونه

میخوام بگم کمکشون کن

من کسی نیستم که ازت بخواما اتفاقا گناهامم زیاده...

 من هیچی نمیخوام اماگرفتارارو یه دستی به زندگیشون بکش

عاشقتم خدا جون

دمت گرم ...

باران بارانی
۲۵ اسفند ۹۴ ، ۱۶:۵۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

عشق    یک   مرد   را   با   حرفهایَش   نه ؛


از   رفتارش   باید   فهمید  ؛


عشق   یک   زن   را   هم   میتوان ...


چه   میگویم   من  ... 


زن   که   عاشق   نمیشود  !!!


دیوانه   میشود  ...

باران بارانی
۲۳ اسفند ۹۴ ، ۱۷:۰۱ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

**یاد تو  ابری کوچک است 

که چشم‌های مرا بارانی می‌کند

و نسیمی است 

که از میان گیسوانم می‌گذرد

و من 

چقدر دلم برایت تنگ شده...

برای صدایت

و نگاهت 

که طعم عسل می‌دهد


تو می‌توانی خورشید را روبه‌روی آینه بنشانی

و آسمان را به زانو دربیاوری

تو می‌توانی 

گل‌های سرخ را آشفته‌ی نگاه مهربانت کنی 

و نسترن‌ها را آواره‌ی کوچه‌ی عاشقی

تو پرنده‌ای مهربانی 

که بی‌پروا کوچ می‌کند و 

ترانه‌ی رفتن می‌خواند و

زیر باران می‌رقصد 

و مِهر مهربانش بر دل هر پروانه‌ای می‌نشیند.


این روزها 

تمام دلتنگی‌هایم را 

به‌جای تو به آغوش می‌کشم

وقتی که جای تو میان بازوانم خالی ست 

و من 

چقدر دلم برایت تنگ شده...

باران بارانی
۲۳ اسفند ۹۴ ، ۱۲:۱۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

بعضی‌ها عجیب هستند. با یک اتفاق می‌آیند و می‌نشینند ته ته دلت‌، و با هزار بهانه و تلخی و اخم و تخم و دلیل دیگر از دلت نمیروند . خوب میخندند ؛ خوب گوش میکنند ؛ اصلا انگار آمده‌اند که مایه دلگرمیت باشند . حتی اگر نباشند‌؛ رد پایشان روی دلت میماند تا تمام عمر عشق میورزند، حتی متلکهایشان به جانت مینشیند .

بعضیها عجیب خوبند . یادشان که می‌افتی روحت جانی دوباره میگیرد. یادشان که می‌افتی بی‌اراده لبخند به لبانت مینشیند‌.

بعضی‌ها را کم میبینی و حتی اگر نبینی باز با تو هستند . بعضی‌ها عجیب می‌آیند و عجیب‌تر آنکه دیگر نمیروند حتی وقتی که از کنارت رفته‌اند .

میمانند ؛ لبخندشان .. تصویرشان .. صدایشان .. حرفهایشان ..همه را پیشت امانت میگذارند و تو میمانی و یاد و آرزوی دیدار دوباره آنها .

بعضی‌ها عجیب خوبند...


آدم خوبه‌ى زندگی خودت باش |  نشر نازلی


https://telegram.me/joinchat/BI2xLzwlN3PtislGKFyENw

باران بارانی
۲۱ اسفند ۹۴ ، ۱۶:۱۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

آدم در تنهایی است که می پوسد و پوک می شود و خودش هم حالیش نیست. می دانی؟ تنهایی مثل ته کفش می ماند، یکباره نگاه می کنی می بینی سوراخ شده. یکباره می فهمی که یک چیزی دیگر نیست. بیشتر آدم های دنیا در هر شغلی که باشند از خودشان هرگز نمی پرسند چرا چنین شغلی دارند. چیزهای دیگری هم هست که آدم دنبال دلیلش نمی گردد. یکیش مثل تنهایی است. خیلی ها فکر می کنند که سلامتی بزرگ ترین نعمت است، ولی سخت دراشتباهند، وقتی سالم باشی و در تنهایی دست و پا بزنی ، آنی مریض می شوی، بدترین نحوست ها می آید سراغت ، غم از در و دیوارت می بارد، کپک می زنی، کاش مریض باشی ولی تنها نباشی...



#عباس_معروفی


باران بارانی
۲۱ اسفند ۹۴ ، ۱۶:۰۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

امروز اتفاق جالبی در رویان افتادکه درس بزرگی برای من و بقیه داشت.یکی از پرسنل رویان، دختری 38 ساله بنام افسانه است.کارشناس ارشد تکوین. اما متاسفانه بیشتر ماه های سال مریض هست و در بیمارستان بستری میشه.                                           قبلا جفت کلیه هاشو از دست داده و الان با کلیه پیوندی زندگی میکنه، دستهاش دفرمه هست و بدشکلی دارن ، چشمهاش ضعیفن و عینک ته استکانی داره و هزار و یک مشکل دیگه...                                      افسانه در کنار تمام مشکلات جسمیش ، روحیه خیلی خوبی داره ، دختری مهربان و خوش قلب و شوخ طبع و صبور که همه دوستش دارن.         اما تقریبا با همه با دیده ترحم بهش نگاه می کردن و نگران تنهایی اون بودن که چه عاقبتی بعد از پدر و مادرش پیدا می کنه ، چون همه مطمئن بودن که هیچ مردی حاضر نیست با همچین دختری ازدواج کنه.                                                                                      افسانه روی پروژه ای کار میکنه که برای راهنمایی و مشاوره ،استادی از دانشگاه کارولینای شمالی آمریکا -پرفسور مزدیاک - چندین بار  به  ایران اومده.                                                                           امروز خبر ازدواج افسانه و پرفسور مثل بمب در رویان منفجر شد ، طوریکه خود رویان براشون جشن گرفت و سورپرایزشون کرد، همه گریه می کردن و برای افسانه خوش قلب و مهربون خوشحال بودن. ..اینکه مردی اونقدر شیفته مرام و اخلاق این دختر میشه که تمام نقایص جسمیش رو نادیده می گیره و مذهبش رو تغییر میده تا بتونه این منبع آرامش رو در کنار خودش داشته باشه.                                                                اما درسهایی که از این ماجرا گرفتم :                                            1. به هیچ کسی از بالا نگاه نکنم که عزت و ذلت دست خداست.        2. همیشه برای همه خیر بخوام حتی اگر خیری نصیب خودم نشده ، زندگی همیشه روی یک پاشنه نمی چرخه.                                     3.باور داشته باشم که نتیجه اعمالم روزی به من برمی گرده،دیر و زود داره ، سوخت و سوز نداره.                                                         4.مهمترین رسالت زندگی ، تلاش برای آدم بهتری بودن هست،حتی اگر محیط و اطرافیانمون بد باشن،وقتی من تلاش کنم که بهترین باشم، روزی بهترین ها سر راه من قرار می گیرن.                                             از ته دلم برای افسانه خوشحالم و امیدوارم خوشبخت باشه و عاقبت بخیر.                       

باران بارانی
۲۰ اسفند ۹۴ ، ۱۴:۰۱ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲ نظر

میدانم اگر:


قضاوت نادرستی در مورد کسی بکنم... 

دنیا تمام تلاشش را میکند تا مرا در شرایط او قرار دهد...

تا به من ثابت کند... 

در تاریکی همه ی ما شبیه یکدیگر یم...


"پناه "؛

میبرم به "خدا "،

از عیبی که؛

"امروز "درخود میبینم 

و؛

"دیروز "

"دیگران را "به خاطر، 

"همان عیب"ملامت کرده ام... 


محتاط باشیم، در "سرزنش "

و"قضاوت کردن "دیگران 

وقتی ؛

نه از" دیروزاو"خبر داریم، 

نه از"فردای خودمان".

باران بارانی
۲۰ اسفند ۹۴ ، ۰۸:۱۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

دنبال آرامش نباش

خودت آرامش رو بساز


نزار بدبختی بهت روی بیاره

خودت خوشبخت زندگی کن


نزار نا امیدی نزدیکت شه

خودت ازش دوری کن


نزار زندگی باهات بازی کنه

خودت تو زندگی بازی کن


نزار مهربونی از دلت بره

خودت مهربونی رو تو دلت موندگار کن


نزار افکار بد ذهنتو پر کنه

خودت افکار مثبت رو جایگزینشون کن


نزار در آینده حسرت حال رو بخوری

خودت بهترین حال رو بساز


نزار "ای کاش" های آیندت زیاد بشه

خودت بیشترین آرزوهات رو برآورده کن


نزار اون دنیا تو برزخِ کارات بمونی

خودت بهترین بنده خدا باش ...

باران بارانی
۱۹ اسفند ۹۴ ، ۲۱:۰۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر