من منتظر به فرصت دیگه هستم
سلام
بالاخره وام را گرفتم. همه چی کم کم درست میشه. لزومی نداشت انقدر حرص بخورم. درست شد. هر کاری بالاخره درست میشه خیلی اروم و بدون استرس سر وقت خودش. فقط آدم باید صبور باشه. خدایا بمن صبر و حوصله بده.
حال منم داره بهتر میشه ولی هر چندروز یبار حالم بد میشه. کمی بغض میکنم و اشک توی چشمم جمع میشه البته فکر کنم طبیعی باشه. منم شکایتی ندارمو دارم زندگیمو میکنم. میدونم این هم به تدریج درست میشه مثل وام. مثل خیلی از مشکلات دیگه.
یه نفر را پیدا کردم که کمی من رو راهنمایی کنه. رو تز من قبلا کار کرده و تجربه داره. ازش خواستم که مشاورم بشه. تز هم کم کم درست میشه مثل همه کارها و پروژه های دیگه. ادم باید کارشو انجام بده و صبور باشه. رسم دنیا همینه.
خدا داره کمکم میکنه. میفهمم و حضورش را درک میکنم. برام نشونه میفرسته. همه چی داره اکی میشه.
من منتظر به فرصت دیگه هستم. منتظر یه حال خوب...
امروز یکی از همکارای قدیمم بهم پیام داد. ظاهرا من قبلا بهش قول یه ناهار را داده بودم و فراموش کردم. الان حدوده یکسال و دوماهه که ندیدمش ولی اون ادم باوفا و معرفتیه. تو این مدت چندبار بهم زنگ زده و پیام داده. خوبه بیشتر از این ادمها بیاد تو زندگی ادم. بهش گفتم بعد از ماه رمضان بیار با هم میریم ناهار. بهونه ای میشه که همدیگه را ببینیم و کمی گپ بزنیم.
یه دوست دیگه هم دارم که امروز بهم پیام داد. با اونهم قرار گذاشتم برای بعد از ماه رمضان. دوستم دکترای روانشناسی میخونه. دختریه که میشه باهاش صحبت کرد.
خداراشکر که این ها را دارم.
خدایا راضیم به رضای تو. دیگه خیلی حوصله گریه و زاری ندارم. خودت میدونی چه چیزهایی میخوام