نیروی شگفت انگیز اعتماد به نفس
سلام
امروز موبایلم یه مشکلی کرده بود. صبح که گذاشته بودم زنگ بزنه صداش در نمیومد. با ویبره بیدار شدم.
توی مترو کتاب "نیرو شگفت انگیز اعتماد به نفس" از برایان تریسی را مطالعه کردم. کتاب خوبیه. همون چند صفحه اول خیلی بهم انرژی داد. احساس میکنم حالم خیلی بهتر شد. بعد هم که رفتم سرکلاس و استاد اومد از همه درس پرسید. از من همون چیزی را پرسید که همون موقع داشتم مطالعه میکردم. خیلی خوب جواب دادم. از خودم راضی هستم. از خدا هم همینطور.
امروز غذا بهمون باقالی پلو با مرغ دادن. خوشمزه بود. خیلی گرسنه بودم و بهم مزه داد. کلاس خیلی خوبه. خوشحالم که سر کار نمیرم.
امروز همکارم بهم گفت "به آرامش من حسودی میکنه" طفلی نمیدونه درونم چه خبره.
از اداره بی خبر نیستیم. ظاهرا رئیس اداره ها تموم شدن و الان نوبت کارشناس ها شده.
منم دیگه تصمیمم را گرفتم تو یه بازه دوساله از کارم استعفا میدم. تصمیمم قطعی هست. میخوام اونجوری که دوست دارم زندگی کنم.
خداجونم ازت ممنونم که امروز اتفاق بدی برام نیفتاد. از اینکه آرامش داشتم و سلامت هستم.
از اینکه حواسم جمعه و هوش و استعداد دارم برای درس خوندن. ظاهر خوبی دارم و توی جمع خجالت نمیکشم. خدایا شکرت.
خدایا باز هم منو در آغوش خودت بگیر. خدایا بغلم کن. باز هم احساس تنهایی میکنم. خدایا دوست دارم یه دوست واقعی داشته باشم. باهاش برم شمال. باهاش برم کوه. باهاش برم ترکیه. خدایا چرا حتی آرزوهای به این کوچکی را برام برآورده نمیکنی.
خدایا بغلم کن.