مثل ویکتوریا
چهارشنبه, ۲۴ خرداد ۱۳۹۶، ۰۹:۱۷ ق.ظ
سلام
امروز حالم شبیه ویکتوریا ست در انتها قسمت دوم فصل یک. وقتی ناراحت بود و مردم بر علیه اون توی خیابان ها شعار میدادند باید می رفت که سان ببینه. به نخست وزیر گفت حالم خوب نیست و نمیخوام برم ولی نخست وزیر گفت حتی وقتی ناراحتی باید بری و لبخند بزنی و دست تکان بدی.
ویکتوریا هم رفت. درست وقتی که مردم بر علیه اون شعار میدادند و بغض کرده بود. بغضش را فرو برد. لبخند زد و برای مردم دست تکان داد.
من امروز ناراحت هستم. مورد قضاوت قرار گرفتم به اشتباه و ناعادلانه. فقط سکوت میکنم و لبخند میزنم.
نمیخوام کسی بفهمد که من ناراحتم. هیچکس. هیچکس.
خدا یا کمکم کن که قوی باشم
۹۶/۰۳/۲۴