روزی تو را خواهم یافت
در شامگاهی سرد
در دشتی پر از گل
زیر باران
با نغمه های شاد پرندگان
و رقص فرشتگان خوش الحان ..
و از سر شوق دوباره خواهم گریست
آن روز خدا با من است ..
@Antrakt
روزی تو را خواهم یافت
در شامگاهی سرد
در دشتی پر از گل
زیر باران
با نغمه های شاد پرندگان
و رقص فرشتگان خوش الحان ..
و از سر شوق دوباره خواهم گریست
آن روز خدا با من است ..
@Antrakt
در این دنیای بزرگ ؛
جایی هم آخر برای تو هست !
راهی هم آخر برای تو هست !
در ِ زندگانی را که گِل نگرفته اند ...!
👤محمود دولت آبادی
@Morphin
❣
گاهی برای زندگیمان یک رژیم بنویسیم:
یک رژیم برای خلاصی از شر سنگینی روزگار که گاهی بر سینه ما سنگینی میکند.
رژیم که مختص چاقی یا لاغری نیست
گاهی باید یک رژیم خوب برای روح و افکارمان بگیریم؛ مثل:
رژیم کمتر حرص خوردن!
رژیم کمتر غصه خوردن
رژیم بی اندازه مهربان بودن
رژیم بی ریا کمک کردن
رژیم بی توقع دوست داشتن
رژیم دوری از افکار منفی
رژیم دوری از رفتارهای منفی بیایید رژیم آرامش بگیریم...
توصیه میکنم یک ماه رعایت کنید
سه کیلو از بیماریهایتان کم میشود
#متفاوت_بخوانید 👇
🌹 @PICS_NET
ﺷﺎﻣﻠﻮ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ :
ﺑﺘﺮﺱ ﺍﺯ ﺍﻭ ﮐﻪ ﺳﮑﻮﺕ ﮐﺮﺩ
ﻭﻗﺘﯽ ﺩﻟﺶ ﺭﺍ ﺷﮑﺴﺘﯽ ...
ﺍﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﺣﺮﻑ ﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﺟﺎﯼ ﺗﻮ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺯﺩ ...
ﻭ ﺧﺪﺍ ﺧﻮﺏ ﮔﻮﺵ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺧﻮﺏﺗﺮ ﯾﺎﺩﺵ
ﻣﯿﻤﺎﻧﺪ .
ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺭﺳﯿﺪ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﺧﺪﺍ
ﺗﻤﺎﻡ ﺣﺮﻓﻬﺎﯼ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺳﺮﺕ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮐﺸﯿﺪ ...
ﻭ ﺗﻮ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺩﺭﮎ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﮐﺮﺩ
ﭼﺮﺍ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﻧﺪ :
ﺩﻧﯿﺎ ، ﺩﺍر ِﻣﮑﺎﻓﺎﺕ ﺍﺳﺖ !
@Morphin
❣ یک دقیقه مطالعه
شخصی بود که تمام زندگی اش را با عشق ومحبت پشت سر گذاشته بود و وقتی ازدنیا رفت همه می گفتند به بهشت رفته است .
آدم مهربانی مثل او حتما به بهشت می رفت . در آن زمان بهشت هنوز به مرحله کیفیت فراگیر نرسیده بود!
استقبال از او باتشریفات مناسب انجام نشد ، دختری که باید او را راه می داد نگاه سریعی به لیست انداخت و وقتی نام او را نیافت او را به دوزخ فرستاد!
در دوزخ هیچ کس از آدم دعوت نامه یا کارت شناسایی نمی خواهد هرکس به آنجا برسد می تواند وارد شود .
آن شخص وارد شد و آنجا ماند ، چند روز بعد ابلیس با خشم به دروازه بهشت رفت و یقه پطرس قدیس را گرفت پطرس که نمی دانست ماجرا از چه قرار است پرسید چه شده است؟
ابلیس که از خشم قرمز شده بود گفت : آن شخص را که به دوزخ فرستاده اید آمده و کار و زندگی ما را به هم زده!؟
از وقتی که رسیده نشسته و به حرفهای دیگران گوش می دهد ...
در چشم هایشان نگاه می کند ...
به درد و دلشان می رسد
حالا همه دارند در دوزخ با هم گفت وگو می کنند
یکدیگر را در آغوش می کشند و میبوسند
دوزخ جای این کارهانیست ....!
بیایید و این مرد را پس بگیرید
وقتی راوی قصه اش راتمام کرد با مهربانی به من نگریست و گفت:
با چنان عشقی زندگی کن که حتی اگر بنا به تصادف به دوزخ افتادی
خودشیطان تو را به بهشت بازگرداند
👤 پائولو کوئلیو
🌹 @PICS_NET
مناجاتی زیبا از خواجه عبدالله انصاری:
بارالها؛
از کوی تو بیرون نشود پای خیالم
نکند فرق به حالم
چه برانی
چه بخوانی
چه به اوجم برسانی
چه به خاکم بکشانی
نه من آنم که برنجم
نه تو آنی که برانی...
نه من آنم که ز فیض نگهت چشم بپوشم
نه تو آنی که گدا را ننوازی به نگاهی
در اگر باز نگردد، نروم باز به جایی
پشت دیوار نشینم چو گدا بر سر راهی
کس به غیر از تو نخواهم
چه بخواهی چه نخواهی
باز کن در که جز این خانه مرا نیست پناهی...
🌹 @PICS_NET
تو را میخواهم
برای پنجاه سالگى
شصت سالگی
هفتاد سالگی
تو را میخواهم
برای خانهای که تنهاییم
تو را میخواهم برای چای عصرانه
تلفنهایی که میزنند و جواب نمیدهیم
تو را میخواهم برای تنهایی
تو را میخواهم وقتی باران است
برای راهپیمایى آهستهی دوتایی
نیمکتهای سراسر پارکهای شهر
برای پنجرهی بسته
وقتی سرما بیداد میکند
تو را میخواهم
برای پرسه زدنهای شب عید
نشان کردن یک جفت ماهی قرمز
تو را میخواهم
برای صبح
برای ظهر
برای شب
برای همهی عمر
👤 نادر ابراهیمى
اگر روزی بمیرم
تمام کتاب هایی را که دوست دارم
با خودم خواهم برد
قبرم را از عکس کسانی که دوستشان دارم پر خواهم کرد
و خوشحال از اینکه اتاق کوچکی دارم
بی آنکه از آینده وحشتی داشته باشم
دراز می کشم
سیگاری روشن می کنم
وبرای همه دخترانی که دوست داشتم آغوششان بکشم
گریه می کنم
اما درون هر لذت ترسی بزرگ پنهان شده است
ترس از اینکه
صبح زود کسی شانه ات را تکان بدهد و بگویید؛
بلند شو سابیر
باید برویم سر کار
از کتاب میترسم بعد از مرگ هم کارگر باشم
قبل از خواب دیگران را ببخش
و من قبل از اینکه بیدار شوید
شما را بخشیده ام .....
شبتان
در آغوش پر مهر خدا 🙏
🌿🌸
http://Telegram.me/bahag