گفتم: در دلم امید نیست ؟
گفت: هرگز از رحمتم نا امید نباش (زمر آیه ۵۳)
گفتم: احساس تنهایی میکنم ؟
گفت: از رگ گردن به تو نزدیک ترم (قاف آیه ۱۶)
گفتم: انگار مرا از یاد برده ای ؟
گفت: مرا یاد کن (بقره آیه ۱۵۲)
گفتم: در دلم شادی نیست ؟
گفت: باید به فضل رحمتم شادمان گردی (یونس آیه ۵۸)
گفتم: تا کی باید صبر کنم ؟
گفت: همانا یاریم نزدیک است (بقره آیه ۲۱۴)
و …
چه کسی از او راستگوتر … !
خدایا تو که انقدر خوب و مهربونی پس کی میخوای بمن کمک کنی اخه؟ کی؟ تا کی باید صبر کنم؟ از خانوادم راضی نیستم. حتی از مادرم. اونها من رو دوست ندارن. من تکه اضافه اون خانواده هستم. حتی مادرم بمن اهمیت نمیده و طرف اونها را میگیره.
انگار ککلا من وجود ندارم. دلم تشنه محبته. دلم تشنه توجه. خیلی این روزها غم توی دلم هست. خدایا نمیخوام غر بزنم یا ناشکری کنم.
خدایا شکرت میکنم بخاطر نعمت هایی که بهم دادی. بخاطر اینکه سالم و سلامتم. بخاطر اینکه دوستان خوبی دارم. خدایا ولی غم از دلم بیرون نمیره. انگار غم با من عجین شده. غم از من جدا نمیشه. همه غم دنیا اومده تو دلم.
برادرم پولم را پس نمیده. نمیدونم چجوری بالاخره میتونم یه جایی را بگیرم. مامانم از برادرم حمایت میکنه. من دخترم به حمایت بیشتری نیاز دارم ولی کسی از من حمایت نمیکنه. ارزو دارم کسی کمکم کنه. کسی هوامو داشته باشه.
همه زندگیم کار کردم و تنها بودم. تنهای تنها. هیچوقت هم کمکی از کسی نگرفتم هیچوقت. کسی هم بهم کمکی نکرد. شکر خدا خودم را جمع و جور کردم. ولی الان احساس میکنم واقعا خسته و داغونم. داغون داغوووووووووووووووووووووووووووووووووون.
خدایا منو تنها نذار.
خدایا کنارم باش. حدایا خسته شدم.