سلام
دیروز خیلی خوش گذشت. رفتیم د. آقای مهندس س مهمونی داده بود بخاطر بازنشستگی. کلی خاطرات خوب برام زنده شد. آقای س مثل همیشه مهربون و دوست داشتنی. شاید کسی تو کل عمرم بعنوان یک همکار انقدر بمن خوبی نکرده باشه.
اونجا آقای م هم بود. کلا کسی تحویلش نگرفت. منم بهش سلام نکردم. تقصیر خودم نیست نمیتونم ببخشم و فراموش کنم.
من یک جلد از کتاب خودمو به آقای س هدیه کردم. کلی خوشحال شد. گفت این هدیه برای من خیلی ارزشمندی.
خدایا شکرت بخاطر این آدمهای خوب و مهربون.
خدایا شکرت بخاطر این اتفاقات خوب.
سپاااااااس