دلنوشته های بارانی من

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

آخرین نظرات

۳۹ مطلب در مرداد ۱۳۹۷ ثبت شده است

گوش دادن به آهنگ

کجایی ای که عمری در هوایت نشستم زیر باران ها کجایی
اگر مجنون اگر لیلا غریبم در بیابان ها کجایی
کجای این شب تاریک به روی ماه در بستی
نه میگویی نه میدانم کجا ماندم کجا هستی
من آتش بودم اما تو به خاکستر نشستی
اگر شب هست و فردا نیست اگر راهی به رویا نیست
چه آهو ها که در چشمان لیلا نیست
اگر گم کرده ام خود را مرا در گریه پیدا کن
اگر از شکوه لب بستم سکوتم را تماشا کن


کجایی ای که عمری در هوایت نشستم زیر باران ها کجایی
اگر مجنون اگر لیلا غریبم در بیابان ها کجایی
کجای این شب تاریک به روی ماه در بستی
نه میگویی نه میدانم کجا ماندم کجا هستی
من آتش بودم اما تو به خاکستر نشستی
اگر شب هست و فردا نیست اگر راهی به رویا نیست
چه آهو ها که در چشمان لیلا نیست
اگر گم کرده ام خود را مرا در گریه پیدا کن
اگر از شکوه لب بستم سکوتم را تماشا کن

ترانه سرا : اهورا ایمان

باران بارانی
۲۳ مرداد ۹۷ ، ۱۵:۱۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

سلام

از دیروز تا الان حالم خیلی بد بود. بدنم ضعف میرف ولی الان خداراشکر خیلی حالم بهتره. صبحانه خوردم و رفتم چیبس و پفک و چوب شور خریدم. که فشارم را کمی ببرم بالاتر.


ساعت 9 جلسه داریم. همه چی خوب و آرومه. خداراشکر.

خدایا ممنونم بخاطر این آرامش.

باران بارانی
۲۳ مرداد ۹۷ ، ۱۴:۱۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر



قَالَ إِنَّمَا أَشْکُو بَثِّی وَحُزْنِی إِلَى اللَّـهِ وَأَعْلَمُ مِنَ اللَّـهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ



یعقوب گفت: من با خدا غم و درد دل خود گویم و از (لطف بی‌حساب) خدا چیزی دانم که شما نمی‌دانید.


آیه 86 سوره یوسف

این قدر این آیه زیباست که یه هفته حال آدمو خوب میکنه

باران بارانی
۲۲ مرداد ۹۷ ، ۱۰:۲۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

سلام

الان داشتم سریال پدر را میدیدم. چقدر زیبا بود اونجا که روح حامد به لیلا گفت:"بهت قول میدم همیشه مراقب دوتاتون باشم".  

یا اونجاها که حاج علی تهرانی لیلا را از زندان آزاد کرد و همه بدهی هاش را داد و بهش گفت:"نگران هیچی نباش دخترم".  خیلی دلم خواست.


من دوسالم بود که پدرم را از دست دادم. یه عمو داشتم که اونهم سالی یبار هم به ما سر نمیزد. یه برادر دارم که اونهم شبیه عمومه. دایی هام سرگرم زندگی خود بودند و سالی یبار اونها را میدیدیم.


از بچگی همیشه کمبود یه مرد را در خانواده حس کردم. البته که مادرم برام هم پدر بود هم مادر ولی خب هیچکس نمیتونه جای یه نفر دیگه را بگیره و ادم همیشه به چیزهایی که نداره فکر میکنه. همیشه دوست داشتم یه مرد بهم بگه "مواظبت هستم." یا "خیالت راحت باشه من هواتو دارم" یا "نگران هیچی نباش" و ...


ولی هیچوقت نشد. همیشه یه احساس ناامنی همراهم بوده مخصوصا وقتی هوا تاریک باشه و من بیرون باشم و تنها. از بچگی فکر میکردم وقتی هوا تاریک میشه فقط یه مرد باید با من باشه تا احساس امنیت کنم. 


این احساس ناامنی از اونجا میاد که همش مامانم بمن میگفت قبل از تاریکی خونه باش. البته اونهم چون نگران بود این حرف ها را میزد. ولی خب این احساس در من نهادینه شد که تاریکی خطرناکه. و همیشه در حسرت احساس امنیتی بودم که یه مرد میتونه به ادم بده.


امبدوارم یبار این احساس امنیت را تجربه کنم.

نمیدونم الان پدرم اون دنیا چکار میکنه ولی کاش میومد به خوابم و میگفت :"قول میدم مواظبت باشم نگران هیچی نباش".  خدا مواظبمه. میدونم. ولی دوست دارم یه ادم هم مواظبم باشه.



باران بارانی
۲۰ مرداد ۹۷ ، ۲۲:۴۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲ نظر

سلام

یه آخر هفته خوب داشتم. امروز هم موندم خونه و از صبح دارم درس میخونم. تا شب باید یک گزارش اماده کنم. 

کلا حالم خوبه. وقتی درس میخونم حالم خوبه. انگار ارتباطم با دنیای زشتی ها قطع میشه.


شکر خدا راضیم به رضای خدا. همه چی ساکت و آرومه. گریروز کمی گلکاری کردم. دیروز هم تا اخر شب بیرون بودم. امروز یکی از دوستای قدیمم زنگ زد. کمی باهم صحبت کردیم. دعوتم کرد یه روز برم خونش. هفته دیگه میرم پیشش.

کلا امروز هم حالم خوبه شکر خدا. گرچه غمی ته دلم هست ولی فکر میکنم که اون غم دیگه همیشگی هست و خوب نمیشه. منم دیگه بیخیالم.


اوضاع بر وفق مراده و راضیم به رضای خدا



باران بارانی
۲۰ مرداد ۹۷ ، ۱۵:۰۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

سلام

فکر میکنم امسال پاییز خیلی زودتر از سالهای قبل میاد. دیروز کلی برگ دیدم که با یک نسیم ملایم از روی درخت ها رها شدند و ریختند پایین. 


پاییز داره میاد. امیدوارم امسال بهتر از سالهای قبل یاشه ولی سابقا اینطوری بودم که  از اوایل پاییز تا اواخر زمستان  افسرده میشدم.

وجدانا پاییز و زمستون آدم تنها باشه خیلی بی انصافیه. خیلی زیاد. هوا ابری میشه. باد و بارون میاد. برگ ها زرد و نارنجی میشن. هوا بسیار دونفره میشه. همه دونفری میرن بیرون و قدم میزنن. ادم سردش میشه...

همه اینها کافیه تا یه آدم تنها را افسرده و غمگین کنه. 


خدایا کمک کردی تابستون بتونم تنهایی را تحمل کنم توی پاییز هم خودت کمکم کن. 



باران بارانی
۱۷ مرداد ۹۷ ، ۱۲:۱۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

 سلام

چقدر خوبه آدم بتونه آرامش خودش را حفظ کنه. فقط آرامش. نه استرس نه عصبانیت فقط آرامش.

دیروز صبح ساعت 5 که بیدار شدم یه پیامک نگران کننده داشتم ولی سعی کردم خودم را کنترل کنم. خداراشکر تا غروب مشکل حل شد. کلی هم خیالم راحت شد.



خدا کسیه که هیچوقت آدمو بلاک نمیکنه. همین کافیه. همه دنیا هم مارو بلاک کنه مهم نیست. مهم اینه که خدا با ماست و هر وقت پیام بدیم برامون وقت داره. هر وقت بخواهیم صحبت کنیم در دسترسه. خدا همیشه با ماست.


خدا همیشگی ترین همیشگی دنیاست.


خدا بهترین دوست ماست. خدا همیشه سریع و بموقع پیام های ما رو سین میکنه. خط اتصال به خدا همیشه برقراره.


خدا همیشه هست. هم تو این دنیا هم تو دنیای دیگه. خدا همیشه دوستمون داره. همیشه زنده است. همیشه بیداره. همیشه سرحاله. همیشه شنوا و آگاهه.


خدایا ممنون که هستی

باران بارانی
۱۶ مرداد ۹۷ ، ۱۱:۵۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

سلام


من دارم تغییر میکنم خیلی تدریجی ولی خودم بخوبی متوجه این موضوع میشم. آروم تر شدم. حالم  بهتر شده. تفکراتم عمیق تر شده. کمتر دلم میگیره. کمتر نق میزنم. کمتر حرص میخورم. کمتر عصبانی میشم. بیشتر به خدا فکر میکنم. کمتر حرف میزنم. بیشتر فکر میکنم.خوشحال تر هستم. دیگه نمیترسم. اعتماد به نفسم بیشتر شده. مهربونتر شدم. خوش اخلاق تر شدم. با گذشت تر شدم. شاکرتر شدم.

یه آدم دیگه شدم. این همه تغییر توی تقریبا یکماه.

نمازهام طولانی تر شده. قبلا نماز خوندن را از روی وظیفه انجام میدادم. الان لحظه شماری میکنم که ساعت اذان بشه و برم سر نماز. همش از خدا میخوام که خونه خلوت باشه و بتونم یه نماز طولانی و همراه با آرامش بخونم و کسی مزاحمم نشه. دوست دارم سر سجاده بشینم و عجله ای برای بلند شدن نداشته باشم. دوست دارم یک عالمه با خدا و با خودم صحبت کنم.


من تغییر کردم. الان میفهمم دلیل حضور مح تو زندگی من چی بود. اون این فکررا رو تو سرم انداخت. اون یادم انداخت که میتونم رابطه بهتری با خدا داشته باشم و حالم بهتر بشه. اون کمی از رابطش با خدا برای من تعریف کرد. البته از گذشتش. ماموریت اون توی زندگی من فقط همین بود. اینکه من را به یاد خدا بندازه. همون سرنخ هایی که از زندگی گذشتش بمن داد، برای ادم تیزی مثل من کافی بود که دوباره به سمت خدا برگردم. خدایا الان میفهمم که چرا اون را فرستادی توی زندگیم. خدایا ازت ممنونم.



باران بارانی
۱۴ مرداد ۹۷ ، ۰۸:۴۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

🔵 چگونه با درد جدایی پس از اتمام رابطه کنار بیایم؟


👈 ما معمولا به دو روش اشتباه سعی میکنیم با سختی‌های بعد از اتمام رابطه کنار بیایم. یکی از راه "ایده‌ال سازی" معشوق از دست رفته در ذهنمان و یکی از راه "دیو سازی" او.


- وقتی ما از معشوق سابق "دیو سازی" میکنیم و تمام بدی‌ها و نقص‌های اون رو مدام مرور میکنیم و به اون در ذهنمون نسبت‌های منفی میدیم، این بهمون کمک میکنه که تسکین موقتی بر درد از دست دادنش پیدا کنیم و همینطور تمرکزمون رو از تقصیرات و نقش خودمون دور کنیم. 


- وقتی معشوق سابق رو "ایده‌آل سازی" میکنیم، تمام خوبی‌های اون رو مدام مرور میکنیم و اون رو شخصیت کاملی در ذهنمون تصویر میکنیم که هیچ موقع نبوده و خودمون رو بدون اون کم ارزش میبینیم. این خیلی دردناکه چون هروقت اون شخص رو در نور طلایی میبینیم، خودمون رو در تاریکی و حقیر میبینیم. ایده‌آل‌سازی هم مثل دیو سازی تمرکزمون رو از روی اندوه و پذیرش واقعیت ماجرا دور میکنه و تمرکز ذهن رو از دنیایی که در اون ایام به نظر میرسه چیزی جز درد و بدبختی در آینده نداره، دور میکنه.

✅ اما در حقیقت هر دوی این روش‌ها، فقط درد و دوران اندوه رو طولانی‌تر میکنن. باید در شرایط بعد از جدایی از این مساله آگاه باشیم و هر موقع داشتیم به دام یکی از این دو دیدگاه میفتادیم، توجهمون رو برگردونیم به احساس خودمون از جدایی. به خودمون یادآوری کنیم که "ایده‌ال‌سازی" و "دیو سازی" فقط روش‌های انحراف تمرکز هستن و ذهن ما رو در حالت پشیمونی نگه میدارن.


✅ هر وقت احساس کردیم که به سمت اون دو روش کشیده شدیم، برگردیم و رابطه رو کالبد شکافی کنیم و با دید منطقی، حقایق رابطه و نقش خودمون و طرف سابقمون رو بررسی کنیم و اونها رو بنویسیم، با این هدف که رابطه رو به شکلی سازنده و واقع‌بینانه ببینیم. خوبی، بدی و زشتی ِ نقش خودمون و معشوق سابقمون و داستان اونچه که "واقعا" اتفاق افتاد رو بنویسیم تا بتونیم به شکلی سالم در موردش سوگواری کنیم و بعدا ازش عبور کنیم.

بدون یک نگاه سرد و سخت به واقعیت اون رابطه و تجربیات و احساسات مرتبط با اون، در افکار غیرسازنده راجع به پارتنر سابق گیر خواهیم کرد. فقط با آزمودن و بررسی واقعیت‌ها میتونیم از اون افکار وسواس‌گونه آزاد بشیم.


❇️ داستان رابطه‌ات رو بنویس. بذار احساسش کنی. این بهت کمک میکنه که رهاش کنی.


💟 @asrare_movafaghiyat

باران بارانی
۱۳ مرداد ۹۷ ، ۲۱:۵۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

سلام

روزبخیر

من امروز کمی دیر اومدم سرکار ولی خداراشکر روز خوبیه و مشکلی نیست.

از صبح که اومدم اتفاق های خوب افتاده. مثلا یه دوره ای که ثبت نام کرده و شرکت نکرده بودم به مدد آقای ک پاس شد. بنده خدا بهم گفت که همه روزها را برام حاضر زده. و سوال ها و جواب ها را بهم داد. من هم تغییر دادم و ایمیل کردم برای استاد.


خدایا خیلی خیلی سپاسگزارم.


باران بارانی
۱۳ مرداد ۹۷ ، ۱۲:۲۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر