دلنوشته های بارانی من

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

آخرین نظرات

۳۹ مطلب در تیر ۱۳۹۷ ثبت شده است

سلام

الان یاد رابطم با مح افتادم. اون روز ها من تازه با مج تموم کرده بودم و درواقع اون منو ترک کرده بود. بدون هیچ دلیل و توضیحی در اوج رابطه گذاشت و رفت. واقعا حال بدی داشتم. ناامید و افسرده و داغون بودم. کلا دلم گرفته بود. 


اون روزها جز بدترین روزهای زندگیم بود. از خدا بریده بودم. از همه ادمها بریده بودم. دلم به هیچی خوش نبود. خلاصه در افسردگی کامل به سر میبردم. یه روز پنجشنبه صبح که از خواب بیدار شدم و با اشک و اه توی رختخواب بودم صدای تلگرام را شنیدم. یه نفر بهم پیام داده بود. گوشیمو نگاه کردم ولی سین نکردم. چند دقیقه بعدش به خودم گفتم شاید کاری داشته باشه. بالاخره هم دانشگاهی بودیم و به خودم گفتم شاید سوال مهمی داره.


خلاصه بهش ج دادم و گفتم:"اگر امری هست بفرمایید." اونهم گفت:"که کار خاصی نداره و فقط میخواسته سلامی بکنه و حالم را بپرسه." خلاصه سر صحبت باز شد و کمی چت کردیم. من هم سر درد دلم باز شد. اونهم بهم پیشنهاد دوستی داد. هیچوقت اون لحظه یادم نمیره. خیلی برام شیرین بود. تا شب کم و بیش با هم چت نیکردیم. بعد گفت که روز بعد، یعنی روز جمعه باید بره ترکیه یه مسافرت کاری. خلاصه روز بعد من هم ارایشگاه بودم. کلی با هم در ارتباط بودیم. یکشنبه و دوشنبه هم همدیگه را دیدیم. همه چی خوب و بدون استرس پیش رفت. همه چی زیبا بود تا اینکه این اتفاقات افتاد.


الان که به اون روزها فکر میکنم میبینم بهترین روزهای زندگیم بودند. خدا بهم نگاه کرده بود. خدا کمکم کرده بود. خدا برام یه نجات دهنده فرستاده بود. یه نفر که هوامو داشته باشه. یه نفر که مواظبم باشه . حالمو خوب کنه. 

خدایا ممنونم ازت. خدایا سپاسگزارم. 


خدایا بزار باز هم اون حس زیبا و اون ارامش را در کنار مح تجربه کنم و عاقبت بخیر بشم. خدایا باز هم ممنونم.

باران بارانی
۱۹ تیر ۹۷ ، ۱۳:۰۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

سلام

من دیروز عصر حالت طبیعی نداشتم. در نتیجه وسوسه شدم و زنگ زدم به یک فالگیر که قبلا دوستم معرفی کرده بود. بیشتر نیاز داشتم که یه نفر بهم روحیه بده.

خلاصه زنگ زدمو حرف های خوبی شنیدم. یکی از این حرف های خوبی که شنیدم و خیلی لذت بردم این بود:" تو هر کاری بخوای میتونی انجام بدی. هرکاری. هرکاری انجام بدی عالی میشه. عالی.".  و چندین بار این جمله را تکرار کرد. 

خیلی با شنیدن این جمله حالم بهتر شد. خیلی زیاد. این حرف باعث شد یه نگاهی به گذشتم بندازم. به اینکه درس خوندم تو مدرسه ای که دوست داشتم. رفتم داشنگاهی که دوست داشتم و رشته ای که خیلی بهش علاقه دارم را خوندم. بعد خیلی راحت جذب بازار کار شدم. چند سال کار کردم و بعد برای ادامه تحصیل به کشوری رفتم که عاشقش بودم.


بعد اراده کردم که اونجا یه پروژه انجام بدم. انجام دادم و پولش را گرفتم. وقتی برگشتم ایران رفتم در شرکتی که کار کردم. بعد تصمیم گرفتم که دکترا بگیرم. دکترا قبول شدم. 


بعد تصمیم گرفتم یه شغل دایمی و راحت داشته باشم. به اونهم رسیدم. خدای من تو چقدر باهام مهربون بودی و هستی اخه.


تصمیم گرفتم ماشین بگیرم. گرفتم. تصمیم گرفتم اپارتمان بگیرم و گرفتم. الان میخوام یه آپارتمان دیگه بگیرم و به امید خدا میگیرم. در تمام این کارها از خدا کمک گرفتم. 


فقط در یک زمینه هنوز موفق نشدم اونهم دلیلش را میدونم. دلیلش واضح هست. انقدر مغرور بودم که از خدا کمک نگرفتم. از خدا نخواستم که کمکم کنه. اونهم در زمینه پیدا کردن دوست خوب و شریک آینده زندگیم.


در این زمینه هم از خدا میخوام که کمکم کنه هم در دنیای واقعی و هم در دنیای مجازی. این روزها بعد نماز صبح بعد از شکر و سپاس از خدا میخوام که راه و ماموریت امروز من رو بهم نشون بده. از خدا میخوام که کلمات مناسب را در دهانم قرار بده. از خدا میخوام که کمکم کنه که بتونم دیگران را جذب کنم و ...

از فردا باید از خدا بخوام که در دنیای چت و تلگرام و واتساپ و ... هم کمکم کنه که کلمات مناسب را انتخاب کنم و بتونم بیشتر ادم های خوب را جذب کنم و کسی از دستم ناراحت و دلشکسته نشه.


امروز از خدا خواسته بودم که کمکم کنه و کلمات مناسب را در دهانم قرار بده. همینطور هم شد. خیلی خوب صحبت کردم در جلسه و در صحبت خصوصی با همکارم. خیلی خوب صحبت کردم و خودم خیلی راضی هستم.


از این به بعد در دنیای مجازی و در رابطه با اقایون هم از خدا میخوام کمکم کنه که خیلی خوب و جذاب صحبت کنم. از خدا میخوام که کلمات مناسب و زیبا و جذاب را در دهانم قرار بده. از خدا میخوام که ادم های خوب و حسابی را سر راهم قرار بده. از خدا میخوام که در روابطم هم به هر چیزی میخوام برسم و روی هر کس دست میذارم اون رابطه به خوبی و خوشی پیش بره.


خدا همیشه کنار ماست. کافیه بخواهیم و ببینیمش. اگر کمی با انصاف بیشتری به زندگی و گذشته و حال خودمون نگاه کنیم، خدا را همیشه میبینیم. خدا همیشه بوده و هست و خواهد بود. خدای مهربونم شکرت. شکرت. شکرت.  پروردگارا سپاسگزارم. پروردگارا ممنونم. پروردگارا باز هم کنارم بمون. 


پروردگارا ممنونم بخاطر همه نعمت هایی که بمن دادی و من ندیدم و متوجه نیستم و میدونم که این نعمت ها قابل شمارش نیست. خدایا شکرت. خدایا ممنونم به خاطر ادم هایی که وارد زندگیم شدند چه خوب و چه بد، هر کدوم درس های خوبی بمن دادند. هر کدوم باعث شدند که وسعت دید من افزایش پیدا کنه.


خدایا شکرت فقط همین


باران بارانی
۱۹ تیر ۹۷ ، ۱۲:۰۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲ نظر

سلام

دارم میمیرم از شدت خواب. دیشب اصلا خوابم نمیرفت. امروز ه ساعت 4:30 بشدار شدم و ساعت 6 صبح شرکت بودم. ساعت 7 جلسه داریم. آخه خداییش ساعت هفت صبح وقت جلسه است. خیلی خیلی خوابم میاد. تازه عصر هم میخوام برم خونه ببینم و وقت استراحت ندارم.

الان زنگ زدن گفتند:"یک جلسه اورژانسی دیگه برای آقای مدیر خیلی سطح بالا پیش اومده و جلسه امروز برگزار نمیشه.".

شما باشید باور می کنید؟ واقعا باور می کنید؟

عه.

باران بارانی
۱۹ تیر ۹۷ ، ۰۶:۴۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر


پیرمرد دانایی برای نوه اش از حقایق زندگی چنین گفت: 

دروجود هر انسان همیشه مبارزه ای وجود دارد مانند دوگرگ! یکی از گرگ ها سمبل بدی ها مثل
حسد، غرور، تکبر، خودخواهی و... و دیگری سمبل مهربانی، عشق، راستی و... است. 

کودک پرسید: پدر بزرگ کدام گرگ پیروز می شود؟ پیرمرد لبخندی زد و گفت: گرگی که تو به آن
غذا می دهی!

باران بارانی
۱۹ تیر ۹۷ ، ۰۶:۳۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

سلام

امروز تعطیل بود. خداراشکر همه چی خوله. بیرون نرفتم و استراحت کردم. فردا ساعت 7 صبح جلسه داریم. امیدوارم زود خوابم ببره که فردا بتونم راحت رانندگی کنم.  فردا عصر میخوام برم دوتا خونه دیگه ببینم. همه چی را سپردم به خدای بزرگ و قادر و توانا. 


خدایا کمکم کن. میخوام کمتر خودم برنامه ریزی کنم و همه چی را بخدا بسپارم. اینجوری خیلی خیالم راحته و حال بهتری دارم.

من احساس میکنم این روزها استرس کمتری دارم. شاید به این خاطر که همه چی را سپردم به خدا و خودمو راحت کردم.

ولی نمیدونم چرا همه بهم میگن استرس داری. بابا من استرس ندارم. به ولله ندارم.

باران بارانی
۱۸ تیر ۹۷ ، ۲۲:۲۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

✍💎

🔴🔴برای رهایی از افکار مزاحم و منفی چکار کنیم؟


ﻫﺮ ﺯﻣﺎﻥ ﮐﻪ ﺍﻓﮑﺎﺭ ﻣﺰﺍﺣﻢ ﺑﻪ ﺫﻫﻦ ﺷﻤﺎ ﺁﻣﺪ، ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﺑﺎ ﺻﺪﺍﻱ ﺑﻠﻨﺪ ﻓﺮﻣﺎﻥ ‏«ﺍﻳﺴﺖ‏» ﺑﺪﻫﻴﺪ. ﺩﺭ ﺍﺑﺘﺪﺍ ﺍﻳﻦ ﮐﺎﺭ ﺧﻴﻠﻲ ﺳﺨﺖ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻣﻲ ﺭﺳﺪ، ﺍﻣﺎ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﺁﻥ ﺑﺎﻋﺚ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﺮﻭﺭ ﺣﻮﺍﺱ ﺷﻤﺎ ﭘﺮﺕ ﺷﻮﺩ . ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﻳﺴﺖ، ﭼﻨﺪﻧﻔﺲ ﻋﻤﻴﻖ ﺑﮑﺸﻴﺪ ﻭ ﺑﻪ ﮐﺎﺭ ﻋﺎﺩﻱ ﺧﻮﺩ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﻫﻴﺪ. ﻳﺎ ﺍﮔﺮ ﺍﻣﮑﺎﻧﺶ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺷﺖ، ﻣﻮﻗﻌﻴﺖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍﺗﻐﻴﻴﺮ ﺩﻫﻴﺪ ﻳﻌﻨﻲ ﺍﮔﺮ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﻫﺴﺘﻴﺪ، ﺑﻠﻨﺪ ﺷﻮﻳﺪ ﻭ ﭼﻨﺪ ﻗﺪﻡ ﺭﺍﻩ ﺑﺮﻭﻳﺪ. ﺳﺮ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺷﻠﻮﻍ ﮐﻨﯿﺪ. ﮐﺎﺭ ﮐﺮﺩﻥ ﻭ ﻓﻌﺎﻟﯿﺖ ﻧﺴﺒﺘﺎ ﺯﯾﺎﺩ ﺭﺍﻩ ﺩﺭﻣﺎﻧﯽ ﺧﻮﺑﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺍﺯﺍﻓﺮﺍﺩﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﺪﺍﻡ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺧﻮﺩ ﯾﺎ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﻗﻀﺎﻭﺕ، ﭘﯿﺸﺪﺍﻭﺭﯼ ﻭ ﺍﺭﺯﯾﺎﺑﯽ ﻣﯽ ﺯﻧﻨﺪ . ﻓﻌﺎﻟﯿﺖ ﺯﯾﺎﺩ ﻭ ﺣﻀﻮﺭ ﺩﺭ ﺟﻤﻊ ﻫﺎﯼ ﺳﺎﻟﻢ، ﻓﮑﺮ ﺷﻤﺎ ﺭﺍﺩﺭﮔﯿﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺑﺎ ﺍﯾﺠﺎﺩ ﺧﺴﺘﮕﯽ ﻓﺮﺻﺘﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻨﻔﯽ ﺑﺎﻓﯽ ﺑﺎﻗﯽ ﻧﻤﯽ ﮔﺬﺍﺭﺩ.


💟 @asrare_movafaghiyat

باران بارانی
۱۵ تیر ۹۷ ، ۲۲:۲۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

نویسنده‌ای مشهور، در اطاقش نشسته بود تک و تنها. دلش مالامال از اندوه قلم در دست گرفت و چنین نوشت:


"سال گذشته، تحت عمل قرار گرفتم و کیسۀ صفرایم را در آوردند. 

مدّتی دراز در اثر این عمل اسیر بستر بودم و فاقد حرکت. 

در همین سال به سنّ شصت رسیدم و شغل مورد علاقه‌م از دستم رفت.

سی سال از عمرم را در این مؤسّسۀ انتشاراتی سپری کرده بودم. 

در همین سال درگذشت پدرم غم به جانم ریخت و دلم را از اندوه انباشت. در همین سال بود که پسرم تصادف کرد و در نتیجه از امتحان پزشکی‌اش محروم شد. 

مجبور شد چندین روز گچ گرفته در بیمارستان ملازم بستر شود. از دست رفتن اتومبیل هم ضرر دیگری بود که وارد شد." و در پایان نوشت، "خدایا، چه سال بدی بود پارسال!"


در این هنگام همسر نویسنده، بدون آن که او متوجّه شود، وارد اطاق شد و همسرش را غرق افکار و چهره‌اش را اندوه‌زده یافت. از پشت سر به او نزدیک شد و آنچه را که بر صفحه کاغذ نقش بسته بود خواند. 

بی آن که واکنشی نشان دهد که همسرش از وجود او آگاه شود، اطاق را ترک کرد. اندکی گذشت که دیگربار وارد شد و کاغذی را روی میز همسرش در کنار کاغذ او نهاد.


نویسنده نگاهی به آن کاغذ انداخت و نام خودش را روی آن دید؛ روی کاغذ نوشته شده بود:


"سال گذشته از شرّ کیسۀ صفرا، که سالها مرا قرین درد و رنج ساخته بود، رهایی یافتم.


 سال گذشته در سلامت کامل به سن شصت رسیدم و از شغلم بازنشسته شدم. 


حالا می‌توانم اوقاتم را بهتر از قبل با تمرکز بیشتر و آرامش افزون‌تر صرف نوشتن کنم. در همین سال بود که پدرم، در نود و پنج سالگی، بدون آن که زمین‌گیر شود یا متّکی به کسی گردد، بی آن که در شرایط نامطلوبی قرار گیرد، به دیدار خالقش شتافت.


 در همین سال بود که خداوند به پسرم زندگی دوباره بخشید.


 اتومبیلم از بین رفت امّا پسرم بی آن که معلول شود زنده ماند.


" و در پایان نوشته بود، "سال گذشته از مواهب گستردۀ خداوند برخوردار بودیم و چقدر به خوبی و خوشی به پایان رسید!"


نویسنده از خواندن این تعبیر و تفسیر زیبا و دلگرم کننده از رویدادهای زندگی در سال گذشته بسیار شادمان و خرسند و در عین حال متحیّر شد.


🔹در زندگی روزمرّه باید بدانیم که شادمانی نیست که ما را شاکر و سپاسگزار می‌کند بلکه امتنان و شاکر بودن است که ما را مسرور می‌سازد.


💟 @asrare_movafaghiyat

باران بارانی
۱۵ تیر ۹۷ ، ۲۲:۲۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

✍💎

لبخندبزن🤗

وقتی با خانواده ات دور هم جمع شده اید،خیلی ها هستند آرزوی داشتن خانواده را دارند! 


لبخندبزن🤗

وقتی داری سرکارت می روی،خیلی ها هستند دارند دربدر به دنبال کار و شغل هستند! 


لبخندبزن🤗

چون تو صحیح و سالم هستی، خیلی ها هستند دارند به خاطر بازگشت سلامتی شان میلیون ها خرج می کنند! 


لبخندبزن🤗 

چون تو زنده ای و روزی داده می شوی و هنوز فرصت برای مافات داری،مرده های هستند آرزوی بازگشت به زندگی را دارند تا عمل صالحی انجام دهند.


لبخندبزن🤗

چون تو خدا را داری و آن را می پرستی و از او طلب کمک می کنی، کسانی هستند که برای گاو سجده می کنند !


لبخندبزن🤗

چون تو خودت هستی و خیلی ها آرزو دارند که چون تو باشد! 


لبخند بزن🤗

وهمیشه لبخند بر لبانت داشته باشو خدا را شاکر باش...


💟 @asrare_movafaghiyat

باران بارانی
۱۵ تیر ۹۷ ، ۲۲:۲۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

سلام

دیروز مهمون داشتیم. امروز هم مهمون داریم. امروز صبح توفیق شد که یه کار خیر کوچولو انجام بدم. خدایا شکرت که این توفیق را نصیبم کردی. خوشحالم. واقعا که هیچی مثل کار خیر ادم را خوشحال نمیکنه. 


دوستان از من به شما نصیحت هیچی مثل کارخیر انجام دادن به پول شما برکت نمیده. من خودم تاثیرش را بارها و بارها تو زندگیم دیدم. کمک های کوچک ما همچین برکتی به زندگیمون میده که تو خواب هم نمیبینیم. اینها که میگم شعار نیست. من خودم تاثیرش رو تو زندگیم دیدم. بخاطر همین توصیه میکنم تا میتونید کار خیر انجام بدید. یکی میدید، 10 تا میگیرید.

از این دست یکی بدید، با اون دست 10 تا بگیرید. بهترین معامله، معامله با خداست. هیچ شک و تردیدی توش نیست و همش سوده. هیچ معامله ای پرسودتر از این نیست دوستان. بمن اعتماد کنید.


فردا قراره برم چندتا خونه دیگه ببینم. هیجان زده ام و خوشحال. خدا خودش همه چی رو بهتر میکنه. خدا خودش همه چی رو سر و سامان میده. 

دوستان تو این مدت خیلی کمکم کردن. خدا بهشون خیر و سلامتی بده. 



باران بارانی
۱۵ تیر ۹۷ ، ۱۸:۵۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

سلام

خدا چجوری مشکلات ما رو حل میکنه؟ 

یجوری حل میکنه که به ذهن آدم هم نمیرسه. از یه راههایی که به ذهن هیچ بنده ای نمیرسه. خدا یجوری مهره ها را کنار هم میچینه و ابزار در اختیار آدم قرار میده که اصلا فکرش را هم نمیکنیم.

مهم اینه که هیچوقت نباید از بنده خدا چیزی بخواهیم. فقط باید امیدمون به خدا باشه نه هیچکی دیگه. اگر هم کسی کمکمون کرد باید بدونیم که از طرف خدا مامور بوده. خدا اون را وسیله انجام کار ما قرار داده.


بهرحال تصمیم گیرنده اصلی خداست. 

منم منتظرم خدا معجزه آسا کمکم کنه. از هیچکی هیچ چیز نمیخوام جز خدا. در همه کارها. خدا باید بخواد که بشه. اگر همه دنیا هم بخوان و خدا نخواد نمیشه.


پس اول و اخر بهتره ادم خودش را جلوی بقیه کوچک نکنه و فقط همه چیز رو مستقیم از خدا بخواد.



خدایا فقط از تو میخوام همه اون چیزهایی که خودت میدونی.

باران بارانی
۱۳ تیر ۹۷ ، ۱۳:۵۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر