دلنوشته های بارانی من

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

آخرین نظرات

کمبود یک امنیت مردانه

شنبه, ۲۰ مرداد ۱۳۹۷، ۱۰:۴۲ ب.ظ

سلام

الان داشتم سریال پدر را میدیدم. چقدر زیبا بود اونجا که روح حامد به لیلا گفت:"بهت قول میدم همیشه مراقب دوتاتون باشم".  

یا اونجاها که حاج علی تهرانی لیلا را از زندان آزاد کرد و همه بدهی هاش را داد و بهش گفت:"نگران هیچی نباش دخترم".  خیلی دلم خواست.


من دوسالم بود که پدرم را از دست دادم. یه عمو داشتم که اونهم سالی یبار هم به ما سر نمیزد. یه برادر دارم که اونهم شبیه عمومه. دایی هام سرگرم زندگی خود بودند و سالی یبار اونها را میدیدیم.


از بچگی همیشه کمبود یه مرد را در خانواده حس کردم. البته که مادرم برام هم پدر بود هم مادر ولی خب هیچکس نمیتونه جای یه نفر دیگه را بگیره و ادم همیشه به چیزهایی که نداره فکر میکنه. همیشه دوست داشتم یه مرد بهم بگه "مواظبت هستم." یا "خیالت راحت باشه من هواتو دارم" یا "نگران هیچی نباش" و ...


ولی هیچوقت نشد. همیشه یه احساس ناامنی همراهم بوده مخصوصا وقتی هوا تاریک باشه و من بیرون باشم و تنها. از بچگی فکر میکردم وقتی هوا تاریک میشه فقط یه مرد باید با من باشه تا احساس امنیت کنم. 


این احساس ناامنی از اونجا میاد که همش مامانم بمن میگفت قبل از تاریکی خونه باش. البته اونهم چون نگران بود این حرف ها را میزد. ولی خب این احساس در من نهادینه شد که تاریکی خطرناکه. و همیشه در حسرت احساس امنیتی بودم که یه مرد میتونه به ادم بده.


امبدوارم یبار این احساس امنیت را تجربه کنم.

نمیدونم الان پدرم اون دنیا چکار میکنه ولی کاش میومد به خوابم و میگفت :"قول میدم مواظبت باشم نگران هیچی نباش".  خدا مواظبمه. میدونم. ولی دوست دارم یه ادم هم مواظبم باشه.



۹۷/۰۵/۲۰ موافقین ۰ مخالفین ۰
باران بارانی

نظرات  (۲)

۲۰ مرداد ۹۷ ، ۲۲:۵۱ علی کشاورز
روحشان قرین رحمت پروردگار
ان شاءالله یه اقای خوبی پیدا میشه
پاسخ:
ممنونم
سلام ان شالله درست می شود

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی