دلنوشته های بارانی من

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

آخرین نظرات

یه پروژه جدید

جمعه, ۲۴ فروردين ۱۳۹۷، ۰۱:۰۹ ب.ظ

سلام

کمی از دست م عصبانی و ناراحتم. دیروز کلا با من در تماس نبود و دنبال خرید و فروش بود. عصر زنگ زد منم خیلی تحویلش نگرفتم.

فردا با سه تا از دوست های قدیمم میرم فشم. ما چهارتامون مجردیم خیلی بهمون خوش میگدره من این چهارا تا رو خیلی دوست دارم ته مونده دوستهای قدیمم هستن که هنوز مجردن. کلا با اینها خیلی حال میکنم.

  قراره با ماشین زهرا بریم. 

من ماشینم تعمیرگاهه بعد هم میخوام بفروشمش. دوشنبه عصر میخوام برم دنبال خونه و کمی بچرخم. کمی برم اینطرف و اونظرف ببینم اصلا محلیت اونجاها چجوریه. خودم میخوام اقدام کنم. منتظر کسی نمیمونم. باید یه تماسی هم با اون اقایی داشته باشم که قراره برام وام جور کنه. ببینم شرایظ خونه باید چجوری باشه.


خلاصه من باز هم تنهام. چقدر دوست داشتم تو این مراحل زندگیم کسی باهام باشه. دوست داشتم یه مرد باهام بود. به مرد واقعی. یه مرد حسابی. یه ادم حسابی. یه نفر که بشه با خیال راحت بهش تکیه کرد.


حالا اشکالی نداره. حالا که نیست خودم تلاش میکنم. خودم تنهایی از پس همه چی برمیام. من دختری هستم که تنهایی بلند شدم رفتم خارج و دوسال اونجا موندم بدون هیچ کمک و پشتوانه ای.فقط خدا کمکم کرد. فقط خدا باهام بود. حالا میخوام تو کشور خودم برای خودم یه آپارتمان پیدا کنم و بخرم. باز هم فقط خدا را دارم. خدا همیشه کنار ادم های تنهاست. 


خدایا باز هم کمکم کن. میدونم که جای تو را هیچکس نمیتونه برام پرکنه. 

یاد آهنگ Hero از Maria Carey افتادم که میگه یه قهرمان درون هر انسانی وجود داره. این قهرمانی که درون منه همون تکه از وجود خداست که گاهی ما نادیده میگیریمش.


خدایا کمکم کن. فقز تو را میخوام.

خدایا لطفا رابطه من و م را هم بهتر کن.

۹۷/۰۱/۲۴ موافقین ۰ مخالفین ۰
باران بارانی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی